علت دشمنى وى و هم فكرانش
آن بود كه با پذيرش عمومى اسلام، منافعشان به خطر مىافتاد.[1] فرجام ابوياسر نيز در تاريخ روشن نيست. ابوياسر در شأن نزول مفسران، ابوياسر را نيز در
شأن نزول آياتى كه از احبار* يهود و بزرگان آن سخن دارد، داخل دانستهاند: 1. در ذيل آيه 109 بقره/ 2
از ابنعباس نقل است[2]
كه حيىّ بن اخطب و ابوياسر از حسودترين يهود* درباره عربها بودند و چون خداوند،
پيامبرش را از آنان برگزيد، در بازگرداندن مردم از اسلام مىكوشيدند كه خداوند
درباره آنان فرمود: «وَدَّ كَثيرٌ مِن اهلِ الكِتبِ
لَو يَرُدُّونَكُم مِن بَعدِ ايمنِكُم كُفّارًا حَسَدًا مِن عِندِ انفُسِهِم مِن
بَعدِ ما تَبَيَّنَ لَهُمُ الحَقُّ فَاعفوا واصفَحوا حَتّى يَأتِىَ اللَّهُ
بِامرِهِ انَّ اللَّهَ عَلى كُلّ شَىءٍ قَدير
بسيارى از اهلكتاب پس از آنكه حقيقت بر آنها آشكار شده، از روى حسد*، دوست
دارند شما را پس از ايمان آوردنتان به كفر بازگردانند. عفو* و گذشت كنيد تا خدا
فرمانش را بياورد؛ كه او بر هر كارى تواناست». 2. واحدى از ابنعباس
آورده[3] كه آيه 135 بقره/ 2 درباره سران يهود
مدينه، از جمله ابوياسر و نيز نصارا* ى نجران است كه در باب برترى كيش خود با
مسلمانان به مخاصمه برخاستند و يهوديان مىگفتند: پيامبر ما برترين پيامبران و
تورات ما برترين كتابها و دين ما برترين اديان است و بدينگونه به عيسى عليه
السلام و انجيل، و محمد صلى الله عليه و آله و قرآن كفر مىورزيدند و مسيحيان نيز
چنين ادعايى داشتند. خداوند در پاسخ به آنان چنين نازل كرد:
«و قَالوا كونوا هُودًا او نَصرى تَهتَدوا قُل بَل مِلَّةَ ابرهيمَ حَنيفًا و ما
كانَ مِنَالمُشرِكين/ گفتند: يهودى يا نصرانى شويد تا هدايت
يابيد. بگو: ما كيش يكتاپرستى ابراهيم را برگزيديم و او مشرك نبود».[1]. التفسير الكبير، ج5، ص 28 [2]. جامعالبيان، مج1، ج 1، ص 682؛ مجمعالبيان، ج 1، ص 353 [3]. اسباب النزول، ص41