توانستند خود را به مدينه
رسانده، به ابوسلمه ملحق شوند.[1] پيامبر صلى الله عليه و آله پس از هجرت، بين او و سعدبنخيثمه عقد
اخوّت بست.[2] وى افتخار حضور در جنگ بدر[3] و جانشينى پيامبر در مدينه در غزوه
ذىالعشيره را داشته است.[4] در جنگ احد، مجروح[5] و با همان حال، در غزوه حمراءالاسد نيز با پيامبر صلى الله عليه و
آله همراه شد. پس از يك ماه كه زخم بازوى خود را مداوا كرد و به ظاهر بهبود يافت،
پيامبر، وى را به فرماندهى گروهى 150 نفرى برگزيد و ضمن سفارش به تقوا و خير، به
سوى قَطَن (سرزمين بنىاسد) فرستاد.[6] ابوسلمه هنگام بازگشت از
اين سريّه، بر اثر جراحتى كه در جنگ احد برداشته بود، در روزهاى پايانى ماه
جمادىالآخر چهارم هجرى از دنيا رفت و در مدينه دفن شد.[7] گفته شده كه هنگام مرگش دعا كرد: خداوند جانشين خوبى براى او در
خانوادهاش قرار دهد. و نيز گفتهاند: درواپسين لحظات حياتش، پيامبر بر بالين وى
حاضر شد. براى او دعا كرد و پس از مفارقت روح از بدنش، چشمان او را برهم نهاد.[8] طبرى مىنويسد: پيامبر در نماز بر جنازه
او نُه تكبير گفت، و در پاسخ كسانىكه پنداشتند براى پيامبر صلى الله عليه و آله
سهو يا نسيانى رخ داده، فرمود: اگر بر ابىسلمه 1000 تكبير هم گفته شود، سزاوار آن
است.[9] ابوسلمه در شأن نزول ذيل چندين آيه از ابوسلمه
ياد شده كه شأن نزولِ آنها بوده است: 1. بنابه گزارش بلنسى آيه
15 اسراء/ 17 در شأن ابوسلمه مؤمن نازل شده است[10]: «مَنِ اهتَدى
فإنَّما يَهتَدى لِنَفسه/ هركس هدايت شود، نفع آن
به خودش مىرسد». 2. قرطبى در سبب نزول آيات
58- 59 حج/ 22 مىنويسد: با درگذشت[1]. السيرة النبويه، ج2، ص 469 [2]. الطبقات، ج 3، ص181 [3]. المغازى، ج 1، ص155؛ الطبقات، ج 3، ص 182 [4]. المغازى، ج 1، ص7؛ السيرة النبويه، ج 2، ص 598 [5]. المغازى، ج 1، ص340؛ تاريخ طبرى، ج 2، ص 213 [6]. المغازى، ج 1، ص 3و 340 [7]. المغازى، ج 1، ص343؛ الطبقات، ج 3، ص 182 [8]. الطبقات، ج 3، ص182- 183؛ انسابالاشراف، ج 10، ص 223 [9]. تاريخ طبرى، ج 2،ص 213 [10]. مبهمات القرآن، ج2، ص 129