نام کتاب : ابوالفتوح رازي نویسنده : قنبری، محمد جلد : 1 صفحه : 210
صله رحم
ابوسلمه روايت كرد كه : ابوالدّرداء بيمار شد، صحابه به پرسيدن او رفتند، حديث صلت رحم برآمد و آن كه رسول گفته است : صِلَةُ الَرحِم تَزيدُ فِى العُمر؛ رحم پيوستن در عمر بيافزايد. عبدالرحمن عوف گفت، از رسول صلى الله عليه و آله شنيدم كه گفت : خداى تعالى گفته است : من خداى رحمانم، رَحِم بيافريدم و نام آن از نام خود بشكافتم، هركه آن را بپيوندد، با او بپيوندم و هركه او را بِبُرد، او را بِبُرم. [1]
عالم طمعكار و عالم نيكوكار
و عبداللّه عباس روايت كند از حضرت رسول صلى الله عليه و آله كه او گفت : علماى اين ملت دو مرداند : يكى آن كه خداى ـ جل جلاله ـ او را علمى داده باشد، او بر مردمان بذل كند و بخل نكند به آن و بر آن طمعى نستاند و به بهاى اندك نفروشد، او آن باشد كه براى او ماهيان دريا و مرغان هوا و دوّاب زمين استغفار كنند، و كرام الكاتبين همچونين، و با پيش خداى شود سيد و شريف. و ديگر مردى باشد كه : خداى تعالى او را علمى دهد و به آن علم بخل كند بر بندگان خداى، و بر آن طمعى بستاند و آن به بهاى بفروشد، فرداى قيامت او را بيارند و لگامى از آتش بر سر او كرده بر مجمع قيامت، و فريشته اى بر او ندا مى كند : اين فلان است پسر فلان، خداى او را علمى داد در دنيا و بر بندگان خداى بخل كرد و بر آن طمع گرفت و به بها بفروخت، او را همچونين معذّب مى دارند تا خداى تعالى از حساب خلقان بپردازند. [2]