responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : داستان پيامبران (حضرت موسی و نوح) نویسنده : موحدی، محمد رضا    جلد : 1  صفحه : 65

هلاك فرعون

فرعون بر ظلم و طغيان خود بيفزود و خداى تعالى به هر چه ممكن بود او را آگاه كرد و ترسانيد و حجت خود بر او رساند. چهارصد سال عمر و سلطنت و فرمانروايى بدو بخشيد، ليكن فرعون بر طغيان و عصيان خود بيش از پيش افزود. خدا به موسى وحى كرد كه هنگام هلاكتِ فرعون رسيده است و زمان رهايى مستضعفان از قيد فرعون است. به بنى اسرائيل فرمان بده تا زيورهاى قبطيان را به امانت بستانند، آن گاه با آنان شب هنگام از مصر بيرون رويد.
بنى اسرائيل به قبطيان گفتند: «براى ما عروسى و خرمى است، زيورهاى خود را چند روزى به امانت نزد ما سپاريد». قبطيان چنين كردند. موسى عليه السلامشبى معيَّن را براى آنان هنگام وعده نهاده بود. آن شب همه جمع شدند و از مصر بيرون آمدند. به جز افراد زير بيست سال و بالاى شصت سال، ششصد هزار مرد جنگجو گروه بنى اسرائيل بودند. موسى عليه السلام با بنى اسرائيل از مصر بيرون آمدند، هنگامى كه خواستند حركت كنند نتوانستند. موسى متعجب شد. پيران بنى اسرائيل را طلبيد و پرسيد: «اين چه حالى است و ما بر چه سبب راه را نمى يابيم؟» گفتند: «ما از پدران خود شنيده ايم كه يوسف عليه السلام وصيت كرده است، هرگاه بنى اسرائيل بخواهند از مصر بيرون روند، بايد مرا نيز با خود ببرند. ما بدين روى راه را نمى يابيم». موسى عليه السلام پرسيد: «در ميان شما چه

نام کتاب : داستان پيامبران (حضرت موسی و نوح) نویسنده : موحدی، محمد رضا    جلد : 1  صفحه : 65
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست