responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : داستان پيامبران (حضرت موسی و نوح) نویسنده : موحدی، محمد رضا    جلد : 1  صفحه : 112

او را به در سبطى ديگر كشيدند و افكندند، بدين روى ميان دو سبط دشمنى برخاست».
ابن سيرين گفته است: «عاميل را پسرعموى او كشت. آن گاه شبانه وى را به در خانه مردى برد و بر آنجا افكند. بامداد بازگشت و از آن مرد طلب خون عاميل را كرد. بدين سبب در ميان اسباط بنى اسرائيل نزاع و دشمنى برخاست. نزد موسى آمدند و گفتند: چنين حالى پيش آمده است و ما در خطا افتاده ايم. از خدا بخواه تا براى ما آشكار سازد كه اين مرد را چه كسى كشته است . موسى گفت: خدا به شما فرمان مى دهد كه گاوى را بكشيد تا دريابيد اين مرد را كه كشته است . آنان گفتند: ما را به تمسخر گرفته اى . موسى گفت: به خدا پناه مى برم از اينكه در زمره جاهلان باشم .
چون موسى عليه السلام به آنان گفت: «خداوند مى فرمايد كه گاوى را بكشيد و پاره اى از آن گاو را بر تن كشته بزنيد تا خدا او را زنده كند و بگويد كه چه كسى مرا كشته است». بنى اسرائيل دريافتند كه اين سخن، كلامِ خداست، گفتند: «اى موسى، خدا را بخوان تا بيان كند كه اين گاو چگونه گاوى است؟» موسى عليه السلامگفت: «خداى تعالى مى گويد: گاوى مى بايد نه بزرگ و نه كوچك؛ يعنى نه پيرِ از كارافتاده و نه جوانِ كارنكرده ». آن گاه گفتند: «اى موسى، سنّ آن مشخص گرديد، اينك از خدا بخواه تا بيان كند اين گاو به چه رنگ بايد باشد؟» گفت: «خداى تعالى مى گويد: آن گاوى مى بايد به رنگ زرد، زرد زرين ». چون رنگ معلوم شد، گفتند: «اى رسول خدا از خدا بخواه تا براى ما بازنمايد كه آن چگونه گاوى مى بايد باشد؛ چراكه ما به خطا افتاده ايم». به آنان گفتند: «گاوى

نام کتاب : داستان پيامبران (حضرت موسی و نوح) نویسنده : موحدی، محمد رضا    جلد : 1  صفحه : 112
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست