responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : داستان پيامبران (حضرت موسی و نوح) نویسنده : موحدی، محمد رضا    جلد : 1  صفحه : 110

بر پايه روايتى ديگر: روز آدينه در دريا، حوض ها و آنجايى كه ماهى مى آمد، دام مى افكندند. روز شنبه دام ها را رها مى كردند تا ماهيان در آن گرفتار شوند، آن گاه روز يكشنبه دام ها را از دريا بيرون مى آوردند. مى گفتند: ما را روز شنبه از گرفتن ماهى نهى كرده اند، نه روز آدينه و يكشنبه. هفتادهزار مرد در اين شهر بودند. دوازده هزار كس چنين مى كردند و باقى مردمان اين چنين نمى كردند و آنان را از آنچه مى كردند نهى مى ساختند.
مدتى به همين سان گذشت، خداوند آنان را عذاب نكرد، از اين رو بر كار خود دلير شدند و روز شنبه نيز ماهى گرفتند. هرچه نهى كنندگان و نصيحت گران گفتند، آنان نپذيرفتند، همچنان ماهى گرفتند و بر مال خود افزودند. آن گاه نهى كنندگان گفتند: ما با شما در اين شهر نمى مانيم؛ چراكه از عذاب خداوند ايمن نخواهيم بود. شهر را به شما بخشيم . شهر را قسمت كردند، اينان به سويى رفتند و حايل و ديوارى ساختند، خود را از آن قوم جدا كردند و با آنان نياميختند. داود عليه السلامخدا را خواند. خداى تعالى بر آن قوم عذاب فرستاد و آن قوم را بر شكل ميمون كرد.
مردمان مصلح كه از آن گروه جدا گشته بودند، يك روز برخاستند. هيچ آوازى از سرزمين آن گروه نشنيدند و هيچ كسى را نديدند، درهايشان بسته بود و كسى از آن بيرون نمى آمد. از ديوارشان بالا رفتند و بر بالاى بام ها قرار گرفتند، ديدند كه خداوند آنان را بوزينه كرده است. شكر خداى را گزاردند و از عقوبت او به خدا پناه بردند. آن مسخ شدگان سه روز زنده ماندند و پس از سه روز همه مردند.

نام کتاب : داستان پيامبران (حضرت موسی و نوح) نویسنده : موحدی، محمد رضا    جلد : 1  صفحه : 110
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست