ازدواج او با شوهر دوم صحيح بوده و زناى مرد سوم با او زناى با
زن شوهر دار بوده و بر مرد سوم حرام مؤبّد است.
س 633
- شخصى در بيابان در حال اضطرار زنى را با صيغه فارسى بعقد خود در
آورد و زن هم خود را بدون شوهر معرفى كرد هنگامى كه بشهر رسيدند و خواستند صيغه
عربى خوانده شود زن گفت من شوهر دارم و برگشت به خانه شوهر اول خود، شوهر دوم پس
از تحقيقات كامل ديد آن زن از شوهر اول اولادش نمىشده و از دوم باردار شده و
فرزندى بدنيا آمده فقط زن و شوهر دوم مىدانند كه اين بچه از شوهر دوم است و در
نزد هر دو آشكار است مستدعى است مرقوم فرمائيد آيا الولد للفراش شامل حال اين بچه
مىگردد يا نه و طفل از كدام پدر ارث مىبرد و در صورت جدائى از شوهر اول آيا
مىتواند با شوهر دوم مجددا ازدواج كند يا نه.
ج
- در فرض مسأله با علم به اين كه اين ولد از غير شوهر است الولد
للفراش شامل او نيست بلى شوهر اول تا نمىداند از زنا است بحسب ظاهر با او معامله
اولاد مىنمايد و مادر كه مىدانسته شوهر دارد اگر بحكم شرعى هم عالم بوده كه زن
شوهر دار جايز نيست به ديگرى شوهر كند طفل از طرف او زنا زاده است و ارث نمىبرد
ولى مرد كه نمىدانسته زن شوهر دار طفل از طرف او حلالزاده است و ارث از يكديگر
مىبرند و از شوهر زن طفل ارث نمىبرد و او هم از طفل ارث نمىبرد و اين زن بر
شوهر دوم حرام مؤبّد است.
س 634
- زنى صيغه كسى بوده و هنوز مدت آن تمام نشده و بخشيده هم نشده به
ديگرى ازدواج نمايد به خيال آن كه مدت بخشيده شده تكليف چيست.
ج
- در فرض سؤال عقد ازدواج دوم باطل است و اگر جاهل بحكم يا موضوع
بوده و دخول واقع نشده بعد از تمام شدن عده جايز است ثانيا او را عقد كند ولى اگر
دخول واقع شده حرام ابدى است و جايز نيست او را عقد نمايد.
س 635
- مردى قبل از دخول به عيالش به مرض جذام مبتلا شده و عيالش