- زمينى كه ملك زيد بوده به عمرو هبه كرده ولى چون قابل كشت نبوده
تصرف ننموده و به همين حال بوده تا عمرو فوت كرده پسر عمرو هم بعد از عمرو تصرف
نكرده و حاليه نوبت به نوهاش رسيده و مدعى است كه چون زيد به پدر بزرگم بخشيده
است زمين مال من است و مخفى نماند كه آن زمين تا حال در تصرف ورثه زيد است حق با
كدام است.
ج
- بطور كلى هبه و بخشش قبل از قبض، ملك واهب است و بعد از قبض هم تا
عين باقى است واهب مىتواند رجوع بعين نمايد و به خود برگرداند بلى در هبه بذى رحم
بعد از قبض نمىتواند رجوع كند و هبه لازم است.
س 333
- چه مىفرماييد در اين مسأله شرعيه كه عمرو يك باب عمارت شش دانگ به
زيد بخشيده در صورتى كه عمرو و زيد سالها با هم در آن عمارت نامبرده سكونت داشتند
و مدرك بخشش بخط يكى از روحانيون در پيش زيد موجود است ولى عمرو اين مدرك را قبول
نمىكند و اظهار مىدارد كه زيد تصرف در عمارت نداشته در اين صورت سكونت زيد در
عمارت تصرف محسوب مىشود يا خير؟
ج
- اگر انتقال مرقوم بنحو صلح شرعى واقع شده باشد صلح كننده نمىتواند
بعد از صلح از آن برگردد و اگر بنحو هبه معوضه يا هبه بذى رحم باشد و با سكونت
واهب و متهب در خانه با اذن صريح هبه كننده اختيار تصرفات را