امام جماعت، نماز جهرى را سهوا به اخفات
بخواند و مأموم، جهت اعلام او بقصد قرآنيّت بگويد (لا تجهر بصلاتك) آيا حكم اوّل
را دارد كه نماز باطل نيست يا حكم دوّم را كه سبب بطلان است بيان فرمائيد.
ج
- مقصود در اوّل اين است كه ذكر را بقصد ذكر بگويد و براى اين كه غير
را ملتفت چيزى نمايد صدا را به گفتن آن بلند كند بنحو داعى بر داعى كه اين دو قصد
در طول يكديگر هستند يعنى داعى بر اين كه ذكر را بلند مىگويد افهام ديگرى است. و
در دوّم مقصود اين است كه غرض اصلى، افهام غير است منتهى در مقام افهام گفتن
اللَّه اكبر را انتخاب مىكند مثل اين كه گاهى انسان مطلبى را از كسى مىشنود و در
مقام اظهار عظمت آن مطلب، مىگويد اللَّه اكبر و يا در مقام ناراحتى يا تعجّب
مىگويد لا اله الّا اللَّه، يا اين كه غرضش هم خدا باشد و هم فهماندن مطلبى به
غير به طورى كه هر دو در عرض هم مقصود باشند و در هر دو فرض فرقى بين تكبيرة
الاحرام و تكبيرات مستحبّه ديگر و بحول اللَّه و سمع اللَّه و اذكار ديگر نيست. و
هم چنين است حكم در قرائت آيه كه اگر بقصد قرآنيّت بخواند و صدا را بلند كند هر
چند قصد افهام، داعى بر داعى باشد اشكال ندارد و اگر قصد قرائت قرآن نداشته باشد،
مثلا قصدش خطاب به امام جماعت باشد يا قصد قرائت و افهام، ضميمه باشند موجب بطلان
خواهد شد.
س 170
- در نماز، عوض بحول اللَّه الخ يا حىّ و يا قيّوم گفتن بقصد قربت
مطلقه چه صورت دارد؟.
ج
- احوط ترك تبديل ذكر مأثور است بغير آن.
س 171
- اگر باء غير المغضوب، بى اشباع خوانده شود بهتر است يا با اشباع؟ و
اگر بهر يك از دو شكل قرائت شود جائز است؟.
ج
- كسره باء را خوب ظاهر كنند كافى است، و اشباع نشود كه توليد ياء
كند.
س 172
- بنظر حضرت عالى چرا نماز را حتما به عربى صحيح بايد خواند ولى نيّت
آن را بهر زبانى مىتوان گفت؟.
ج
- نيّت، امرى است قلبى و به زبان آوردن آن لازم نيست و قرائت و