responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : کلام جـدید نویسنده : خسروپناه، عبدالحسین    جلد : 1  صفحه : 28

بنا بر اين نظر، آن چه براى رسيدن به رستگارى لازم است، در كتاب مقدس آمده است; پس صرفاً بايد شريعت را آموخت و حاجت به چيز ديگرى از جمله فلسفه نيست; زيرا خداوند با ما صحبت كرده است و به همين دليل، تفكر براى ما لازم نيست. خلاصه، اين گروه معتقدند كه ميان ايمان دينى به كلمة الله و استفاده از عقل طبيعى در مسائل مربوط به وحى تعارض منطقى وجود دارد.[26]

گروهى ديگر از جمله آگوستين، بر اين اعتقادند كه طريق وصول به حقيقت، طريقى نيست كه از عقل شروع شده و از يقين عقلى به ايمان منتهى گردد; بلكه بر عكس، طريقى است كه مبدأ آن ايمان است و از وحى به عقل راه مى يابد.

آگوستين مى گويد:

«فهم پاداش ايمان است، لذا در پى آن نباش كه بفهمى تا ايمان آورى; بلكه ايمان بياور تا بفهمى».[27]

آنسلم، ـ يكى از فيلسوفان قرون وسطا ـ مى گويد:

«من در پى آن نيستم كه ابتدا بفهمم و بعد ايمان آورم; بلكه ايمان مى آورم تا بفهمم، نيز به اين دليل ايمان مى آورم كه مادام كه ايمان نياورده ام نخواهم فهميد».

ژيلسون به گروه ديگرى به نام ابن رشدى هاى لاتينى اشاره مى كند كه ضمن پذيرش دستاوردهاى فلسفه، هر گونه تعارض ميان عقل و وحى يا فلسفه و كلام را منتفى مى دانند و در صورت تناقض هر دو آموزه هاى عقل و وحى را معتبر مى دانند و بر اين اعتقادند كه اولين وظيفه ى بشر به كار انداختن عقل خداداد است.

متفكران قرون وسطا متأثر از افلاطون، به دو عقل قائل بودند: يكى عقل جزئى و حساب گر و ديگر عقل كلى.

ولى در عصر جديد، عقل به معناى اول، يعنى عقل حساب گر به كار مى رود; بر اين اساس، رياضى ديدنِ جهان، توسط گاليله، نيوتن و دكارت غلبه يافت.[28]

عقل جزئى و حساب گر به جايى رسيده است كه ديگر خدا و بالتبع، وحى برايش مطرح نيست و خود را مستقل از آن مى داند. تا آن جا كه در دوره ى موسوم به روشن گرى، عقل حاكميت بى چون و چرا يافت و حتّى تنفر نسبت به دين وحيانى رواج يافت و دين طبيعى و دئيزم (deism)، جاى گزين دين آسمانى و الهى شد.[29]

عصر روشن گرى، شاهد سه روى كرد بوده است:

روى كرد نخست از آنِ روشن گرانى است كه دين طبيعى و دين الهى را پذيرا بودند; يعنى باورشان اين بود كه از راه وحى و قوانين طبيعى مى توان به خدا اعتقاد ورزيد; روى كرد دوم، جانب داران دين طبيعى بودند كه وحى را تخطئه مى كردند و روى كرد سوم، از آن كسانى بود كه انواع صورت هاى دين طبيعى و الهى را تخطئه كردند و تنها به توانايى عقل در حوزه هاى علم و دين و تمام شئون حيات انسانى اعتراف داشتند. نهضت روشن گرى، واكنش هايى از سوى كليسا، رومانتيسم در ادبيات، پارسامنشى و نهضت فلسفى را در پى داشت.[30]

ديويد هيوم ـ فيلسوف انگليسى قرن هيجدهم ـ با نفى ضرورت علىّ و معلولى، دفاع عقلانى از مسيحيت را بى حاصل دانست و كانت، فيلسوف نام دار آلمانى نيز اثبات خدا و تعاليم دينى را از حد توانايى عقل نظرى خارج شمرده و تمام فيلسوفان پس از خود از جمله كى يركگارد، هگل، هوسرل، مكاتب فلسفى چون پديدار شناسى، اگزيستانسياليسم، پوزيتويسم منطقى و تحليل زبانى را متأثر ساخت و امروزه اين مطلب از مسلمات فلسفه ى غرب است كه باورهاى دينى تحقيق پذير يا اثبات پذير عقلانى نيستند و تنها از طريق كار كردهاى آن يا تجربه ى دينى مى توان ايمان دينى را توجيه كرد.

كانت، علم را حاصل هم كُنشى ذهن و عين مى دانست و ذهن را آينه ى تمام عيار واقع معرفى نمى كرد. وى با قالب هاى دوازده گانه ى ذهن، به تأثير دستگاه ذهن بر معرفت اعتراف كرد و با توجه به دو ورودى دستگاه ذهن ـ يعنى زمان و مكان ـ نقد عقل نظرى و ناتوانى عقل در اثبات امور ماوراى طبيعى از جمله وجود خداوند را پى ريزى كرد; البته وى عقل را در انكار آن هستى نيز ناتوان مى دانست.

كانت از اين نكته ى مهم معرفت شناختى غلفت كرد كه نظام معرفت شناختى او به نسبيت گرايى مى انجامد و لازمه ى اين آفت، فروپاشى نظام كانت است. به هر حال اين نظام، مورد پسند فيلسوفان و مكاتب پس از كانت قرار گرفت[31] و تبيين عقلانى از دين، جاى خود را به تبيين هاى روان شناختى و جامعه شناختى و ايمان گرايى از دين داد.

تا كنون روشن شد كه عقل گرايى در قرن هيجدهم و نوزدهم كاربردى كاملا منفى داشته و بر نهضت ضد دينى و الهى دلالت مى كرده است. بر خلاف عقل گرايى قرن شانزدهم و هفدهم كه در برابر تجربه گرايى بود و كاملا مؤيد و مدافع دين تلقى مى شد.

براى نمونه مى توان به عقل گرايى دكارت اشاره كرد كه مفهوم خدا را از مفاهيم فطرى مى شمرد يا عقل گرايى لايب نيتز و مالبرانش كه با دلايل عقلى به اثبات خدا مى پرداختند.

نام کتاب : کلام جـدید نویسنده : خسروپناه، عبدالحسین    جلد : 1  صفحه : 28
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست