11- (برادران نزد پدر آمدند و) گفتند پدر جان! چرا تو در باره (برادرمان) يوسف
به ما اطمينان نمىكنى در حالى كه ما خير خواه او هستيم؟.
12- او را فردا با ما (بخارج شهر) بفرست تا غذاى كافى بخورد و بازى و تفريح
كند و ما حافظ او هستيم.
13- (پدر) گفت من از دورى او غمگين مىشوم و از اين مىترسم كه گرگ او را بخورد
و شما از او غافل باشيد!.
14- گفتند اگر او را گرگ بخورد با اينكه ما گروه نيرومندى هستيم ما از
زيانكاران خواهيم بود (و هرگز چنين چيزى ممكن نيست).
تفسير: صحنه سازى شوم.
برادران يوسف پس از آنكه طرح نهايى را براى انداختن يوسف به چاه تصويب كردند
به اين فكر فرو رفتند كه چگونه يوسف را از پدر جدا سازند؟ لذا طرح ديگرى براى اين
كار ريخته و با قيافههاى حق بجانب و زبانى نرم و لين آميخته با يك نوع انتقاد
ترحمانگيز نزد پدر آمدند و" گفتند: پدر چرا تو هرگز يوسف را از خود دور
نمىكنى و به ما نمىسپارى؟ چرا ما را نسبت به برادرمان امين نمىدانى در حالى كه
ما مسلما خير خواه او هستيم" (قالُوا يا
أَبانا ما لَكَ لا تَأْمَنَّا عَلى يُوسُفَ وَ إِنَّا لَهُ لَناصِحُونَ).
نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 9 صفحه : 329