آنها مىخواستند با متهم ساختن يك فرد بىگناه و سپس كشيدن پيامبر ص به اين
ماجرا، هم ضربهاى به شخصيت اجتماعى و معنوى پيامبر ص بزنند و هم اغراض سوء خود را
در باره يك مسلمان بىگناه عملى سازند، ولى خداوندى كه حافظ پيامبر خويش است،
نقشههاى آنها را نقش بر آب كرد.
بعضى براى اين آيه شان نزول ديگرى ذكر كردهاند و آن اينكه هيئتى از
طايفه" بنى ثقيف" خدمت پيامبر ص آمده و گفتند ما با دو شرط با تو بيعت
مىكنيم نخست اينكه بتهاى خود را با دست خود نشكنيم و ديگر اينكه بر ما مهلت دهى
تا يك سال ديگر بت" عزى" را پرستش كنيم!، خداوند به پيامبر ص خود دستور
داد كه در برابر پيشنهادهاى آنها به هيچوجه انعطافى نشان ندهد، آيه فوق نازل شد و
به پيامبر اعلام كرد كه لطف خدا او را در برابر اين وسوسهها حفظ مىكند.
سپس قرآن مىگويد: اينها فقط خود را گمراه مىكنند و هيچگونه زيان به تو
نمىرسانند".
(وَ ما يُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَ ما يَضُرُّونَكَ
مِنْ شَيْءٍ) سرانجام علت مصونيت پيامبر ص را از گمراهى و
خطا و گناه، چنين بيان مىكند كه" خدا، كتاب و حكمت بر تو نازل كرد و آنچه را
نميدانستى به تو آموخت".