نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 3 صفحه : 287
از جملههاى فوق استفاده ميشود كه ارث در ميان بنى اسرائيل فقط روى مسئله نسب
دور ميزده است، زيرا نامى از همسر در آن برده نشده است.
و در آئين مسيح ع نيز بايد همين قانون تورات معتبر باشد، زيرا در اناجيل موجود
نقل شده كه مسيح گفته است من نيامدهام كه چيزى از احكام تورات را تغيير دهم، و
لذا در كتب و رسائل مذهبى موجود آنها بحثى در باره ارث نمىيابيم، فقط در چند مورد
از مشتقات كلمه" ارث" سخن گفته شده كه همگى در باره ارث معنوى يا اخروى
است. [1] اما در
ميان عربها پيش از اسلام، ارث از يكى از سه راه بوده است:
1- نسب (منظور از نسب نزد آنها تنها پسران و مردان بوده است و كودكان و زنان
از بردن ارث محروم بودند.) 2- تبنى- يعنى فرزندى كه از خانوادهاى طرد شده خانواده
ديگرى او را به خود نسبت دهد و به شكل" پسر خوانده" در آيد در اين صورت
ميان اين پسر خوانده، و پدر خواندهاش، ارث برقرار ميشد.
3- عهد و پيمان- يعنى دو نفر با هم پيمان مىبستند كه در دوران حيات و زندگى
از يكديگر دفاع كنند و بعد از مرگ از يكديگر ارث ببرند.
اسلام قانون فطرى و طبيعى ارث را از خرافاتى كه به آن آميخته شده بود پاك كرد،
و تبعيضات ظالمانهاى را كه در ميان زن و مرد از يك سو، و بزرگسال و كودك، از سوى
ديگر قائل بودند از بين برد، و سرچشمههاى ارث را در سه چيز خلاصه كرد كه تا آن
زمان به اين شكل سابقه نداشت:
1- نسب: به مفهوم وسيع آن يعنى هر گونه ارتباطى كه از طريق تولد در ميان دو
نفر در سطوح مختلف ايجاد ميشود اعم از مرد و زن و بزرگسال و كودك.
2- سبب: يعنى ارتباطهايى كه از طريق ازدواج در ميان افراد ايجاد ميشود.
3- ولاء: يعنى ارتباطهاى ديگرى كه از غير طريق خويشاوندى (سبب و