responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير نمونه‌ ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 26  صفحه : 338

كند، او به سوى نجران حركت كرد، و ساكنان آنجا را جمع نمود، و آئين يهود را بر آنها عرضه داشت و اصرار كرد آن را پذيرا شوند، ولى آنها ابا كردند حاضر به قبول شهادت شدند. اما حاضر به صرف نظر كردن از آئين خود نبودند.

" ذو نواس" دستور داد خندق عظيمى كندند و هيزم در آن ريختند و آتش زدند، گروهى را زنده زنده به آتش سوزاند، و گروهى را با شمشير كشت و قطعه قطعه كرد، به طورى كه عدد مقتولين و سوختگان به آتش به بيست هزار نفر رسيد! [1] بعضى افزوده‌اند كه در اين گيرودار يك تن از نصاراى نجران فرار كرد و به سوى روم و دربار قيصر شتافت، و از ذو نواس شكايت كرد و يارى طلبيد.

" قيصر" گفت: سرزمين شما از من دور است، اما نامه‌اى به پادشاه حبشه مى‌نويسم كه او مسيحى است و همسايه شما است، و از او مى‌خواهم شما را يارى دهد، سپس نامه‌اى نوشت و از پادشاه حبشه انتقام خون مسيحيان نجران را خواست مرد نجرانى نزد سلطان حبشه نجاشى آمد، و نجاشى از شنيدن اين داستان سخت متاثر گشت، و از خاموشى شعله آئين مسيح ع در سرزمين نجران افسوس خورد، و تصميم بر انتقام شهيدان را از او گرفت.

لشكريان حبشه به جانب يمن تاختند و در يك پيكار سخت سپاه ذو نواس را شكست دادند، و گروه زيادى از آنان كشته شد، و طولى نكشيد كه مملكت يمن به دست نجاشى افتاد و به صورت ايالتى از ايالات حبشه درآمد [2] بعضى از مفسران نقل كرده‌اند كه طول آن خندق چهل ذراع، و عرض آن دوازده ذراع بوده است (هر ذراع تقريبا نيم متر است و گاه به معنى" گز" كه حدود يك متر است به كار مى‌رود) و بعضى نقل كرده‌اند هفت گودال بوده كه‌


[1]" تفسير على بن ابراهيم قمى" جلد 2 صفحه 414.

[2]" قصص قرآن" بلاغى صفحه 288.

نام کتاب : تفسير نمونه‌ ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 26  صفحه : 338
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست