نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 23 صفحه : 341
" تخشع" از ماده" خشوع" به معنى حالت تواضع و ادب جسمى و
روحى است كه در برابر حقيقت مهم يا شخص بزرگى به انسان دست مىدهد.
روشن است ياد خداوند اگر در عمق جان قرار گيرد و همچنين شنيدن آياتى كه بر
پيامبر ص نازل شده است هر گاه به درستى تدبر شود بايد مايه خشوع گردد، ولى قرآن
گروهى از مؤمنان را در اينجا سخت ملامت مىكند كه چرا در برابر اين امور خاشع
نمىشوند؟، و چرا همچون بسيارى از امتهاى پيشين گرفتار غفلت و بيخبرى شدهاند؟
همان غفلتى كه نتيجه آن قساوت دل و همان قساوتى كه ثمره آن فسق و گناه است! آيا
تنها به ادعاى ايمان قناعت كردن و از كنار اين مسائل مهم به سادگى گذشتن و تن به
زندگى مرفه سپردن، در ناز و نعمت زيستن، و پيوسته مشغول عيش و نوش بودن با ايمان
سازگار است؟! جمله" طال عليهم الامد" (زمان بر آنها طولانى شد) ممكن است
اشاره به فاصله زمانى ميان آنها و پيامبرانشان باشد، و يا طول عمر و درازى آرزوها،
و يا عدم نزول عذاب الهى در زمان طولانى، و يا همه اينها چرا كه هر يك مىتواند
عاملى براى غفلت و قساوت و آن هم سببى براى فسق و گناه گردد.
در حديثى از على ع مىخوانيم:
لا تعاجلوا الامر قبل بلوغه فتندموا و لا يطولن عليكم الامد فتقسو قلوبكم:
" در هيچكارى قبل از فرا رسيدن زمانش عجله نكنيد كه پشيمان مىشويد، و
فاصله ميان شما و حق نبايد طولانى گردد كه قلوب شما قساوت مىيابد" [1] در حديث ديگرى
از زبان حضرت عيسى مسيح ع مىخوانيم:
لا تكثروا الكلام بغير ذكر اللَّه فتقسو قلوبكم، فان القلب القاسى بعيد من
اللَّه،