اين آيه به دنبال آيات قبل و استدلالى كه در آنها بر نفى خدا بودن مسيح ع شده
بود، به پيامبر ص دستور مىدهد:" هر گاه بعد از علم و دانش كه (در باره مسيح)
براى تو آمده (باز) كسانى با تو در آن به محاجه و ستيز برخاستند، به آنها بگو:
بياييد ما فرزندان خود را دعوت مىكنيم و شما هم فرزندان خود را، ما زنان خويش را
دعوت مىنماييم، شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود (كسانى كه به منزله جان
هستند) دعوت مىكنيم، شما هم از نفوس خود دعوت كنيد، سپس مباهله مىكنيم و لعنت
خدا را بر دروغگويان قرار مىدهيم" (فَمَنْ
حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ
أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ
أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبِينَ).
ناگفته پيدا است منظور از" مباهله" اين نيست كه اين افراد جمع شوند
و نفرين كنند و سپس پراكنده شوند زيرا چنين عملى به تنهايى هيچ فايدهاى ندارد،
بلكه منظور اين است كه اين نفرين مؤثر گردد، و با آشكار شدن اثر آن، دروغگويان به
عذاب گرفتار شوند و شناخته گردند.
به تعبير ديگر، گرچه در اين آيه به تاثير و نتيجه مباهله تصريح نشده اما از
آنجا كه اين كار به عنوان آخرين" حربه"، بعد از اثر نكردن" منطق و
استدلال"، مورد استفاده قرار گرفته دليل بر اين است كه منظور ظاهر شدن اثر
خارجى اين نفرين
[1] مجمع البيان، با كمى تلخيص- اين
شان نزول با تفاوتهاى مختصرى در تفاسير ديگر مانند ابو الفتوح رازى، و تفسير كبير و
غير آن نيز آمده است، و فخر رازى ادعا مىكند اين روايت در ميان علماى تفسير و
حديث، مورد اتفاق است.
نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 2 صفحه : 580