responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تفسير نمونه‌ ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 2  صفحه : 300

نشانه‌اى براى گذشت يكصد سال وجود نداشت و اين خود عجيب است كه حيوانى كه امكان عمر نسبتا طولانى دارد اين چنين از هم متلاشى شود، اما ميوه و آب ميوه يا شير كه به سرعت بايد فاسد شود كمترين تغييرى در طعم و بوى آن حاصل نگردد و اين نهايت قدرت‌نمايى خدا در امر حيات و مرگ است.

به هر حال در تكميل همين مساله مى‌افزايد:" به استخوانها نگاه كن (كه از مركب سواريت باقى مانده) و ببين چگونه آنها را بر مى‌داريم و به هم پيوند مى‌دهيم و گوشت بر آن مى‌پوشانيم" (وَ انْظُرْ إِلَى الْعِظامِ كَيْفَ نُنْشِزُها ثُمَّ نَكْسُوها لَحْماً).

" ننشزها" از ماده" نشوز" به معنى مرتفع و بلند شدن است، و در اينجا به معنى برداشتن از روى زمين و پيوستن آنها به يكديگر است، يعنى نگاه كن كه چگونه آنها را به هم پيوند مى‌دهيم و گوشت به آنها مى‌پوشانيم و زنده مى‌كنيم.

و اينكه بعضى از مفسران احتمال داده‌اند، منظور استخوانهاى خود آن پيامبر است بسيار عجيب و بعيد به نظر مى‌رسد، زيرا اين گفتگوها بعد از زنده شدن او مى‌باشد، همچنين احتمال اراده استخوانهاى پوسيده اهل آن آبادى‌ [1] زيرا قبل از اين جمله، سخن از حمار و مركب سوارى بوده نه مردم قريه.

و در پايان آيه مى‌فرمايد:" هنگامى كه با مشاهده اين نشانه‌هاى واضح (همه چيز) براى او روشن شد گفت: مى‌دانم كه خدا بر هر كارى قادر است" (فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلى‌ كُلِّ شَيْ‌ءٍ قَدِيرٌ).

يعنى علم و آگاهى من كامل شد و به مرحله شهود رسيد، و قابل توجه اينكه نگفت الان دانستم (مانند گفتار زليخا در مورد يوسف‌ الْآنَ حَصْحَصَ الْحَقُ‌:" الان حق آشكار گشت" [2] بلكه گفت: مى‌دانم، يعنى اعتراف به علم و آگاهى خود مى‌كنم.

***

[1] كشاف، جلد 1 صفحه 307.

[2] سوره يوسف، آيه 51.

نام کتاب : تفسير نمونه‌ ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر    جلد : 2  صفحه : 300
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست