نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 19 صفحه : 251
حتى" را نزد من بفرست، و يوآب، اورياه را نزد او فرستاد. و اورياه نزد وى
آمد، و داود از سلامتى يوآب و از سلامتى قوم و از خوش گذشتن جنگ پرسيد.
و داود به اورياه گفت به خانهات فرود آى و پاهايت را شستشو نماى، و اورياه از
خانه ملك بيرون رفت و از عقبش مجموعه طعام از ملك بيرون رفت. اما اورياه در دهنه
خانه ملك با ساير بندگان آقايش خوابيد و به خانهاش فرود نيامد، و هنگامى كه داود
را خبر داده گفتند كه" اورياه" به خانهاش فرود نيامده بود، داود به
اورياه گفت كه آيا از سفر نيامدهاى؟ چرا به خانهات فرود نيامدى؟ و اورياه به
داود عرض كرد كه صندوق و اسرائيل و يهودا، در سايهبانها ساكنند، و آقايم يوآب و بندگان
آقايم بروى صحرا خيمهنشينند، و من آيا مىشود كه به جهت خوردن و نوشيدن و خوابيدن
با زن خود بخانه خود بروم؟ به حيات جانت (سوگند) اين كار را نخواهم كرد ...
و واقع شد كه داود صبحدم مكتوبى به" يوآب" نوشته به دست اورياه
فرستاد، و در مكتوب بدين مضمون نوشت كه اورياه را در مقابل روى جنگ شديدى بگذاريد،
و از عقبش پس برويد، تا كه زده شده بميرد (كشته شود).
و چنين شد بعد از آنى كه يوآب شهر را ملاحظه كرده بود اورياه را در مكانى كه
مىدانست مردمان دلير در آن بوده باشند در آنجا گذاشت و مردمان شهر بيرون آمده با
يوآب جنگيدند، و بعضى از قوم بندگان داود افتادند و" اورياه حتى" نيز
مرد ... زن اورياه شنيد كه شوهرش اورياه مرده است، و به خصوص شوهرش عزادارى نمود و
بعد از انقضاى تعزيه داود فرستاد او را بخانهاش آورد كه او زنش شد! ... اما كارى
كه داود كرده بود در نظر خدا ناپسند آمد! [1] خلاصه اين داستان تا به اينجا چنين مىشود كه:
داود روزى به پشت بام قصر مىرود و چشمش به خانه مجاور مىافتد، زنى
[1] نقل از كتاب دوم"
اشموئيل" فصل 11 جملههاى 2 تا 27.
نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 19 صفحه : 251