نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 17 صفحه : 455
الهى به" قبول ولايت امير مؤمنان على ع و فرزندش" تفسير شده، بخاطر
آنست كه ولايت پيامبران و امامان شعاعى نيرومند از آن ولايت كليه الهيه است، و
رسيدن به مقام عبوديت و طى طريق تكامل جز با قبول ولايت اولياء اللَّه امكان پذير
نيست.
در حديثى از امام على بن موسى الرضا مىخوانيم كه: هنگامى كه از تفسير
آيه" عرض امانت" سؤال كردند فرمود:
الامانة الولاية، من ادعاها بغير حق كفر
" امانت همان ولايت است كه هر كس به ناحق ادعا كند از زمره مسلمانان
بيرون مىرود" [1] در حديثى ديگر از امام صادق ع مىخوانيم هنگامى كه از تفسير اين آيه سؤال شد
فرمود:
الامانة الولاية، و الانسان هو ابو الشرور المنافق:
" امانت همان ولايت است و انسانى كه توصيف به ظلوم و جهول شده كسى است كه
صاحب گناهان بسيار و منافق است" [2] نكته ديگرى كه اشاره به آن در اينجا لازم به نظر مىرسد
اين است كه:
در ذيل آيه (172 سوره اعراف) در مورد عالم ذر گفتيم چنين به نظر مىرسد كه
گرفتن پيمان الهى بر توحيد از طريق فطرت و استعداد و نهاد آدمى بوده و عالم ذر نيز
همين عالم استعداد و فطرت است.
در مورد پذيرش امانت الهى نيز بايد گفت كه اين پذيرش يك پذيرش قرار دادى و
تشريفاتى نبوده، بلكه پذيرشى است تكوينى بر حسب عالم استعداد.
تنها سؤالى كه باقى مىماند مساله" ظلوم" و" جهول" بودن
انسان است.
آيا توصيف انسان به اين دو وصف كه ظاهر آن نكوهش و مذمت او است بخاطر پذيرش
اين امانت بوده؟!
[1] و [2] " تفسير برهان" جلد
3 ذيل آيه مورد بحث (صفحه 341).
نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 17 صفحه : 455