نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 17 صفحه : 203
تبعا لما جئت به:
" هيچيك از شما به حقيقت ايمان نمىرسد مگر زمانى كه خواست او تابع آنچه
من از سوى خدا آوردهام باشد"! [1] و نيز در حديث ديگرى چنين آمده:
و الذى نفسى بيده لا يؤمن احدكم حتى اكون احب اليه من نفسه و ماله و ولده و
الناس اجمعين:
" قسم به آن كسى كه جانم در دست او است، هيچيك از شما به حقيقت ايمان
نمىرسد مگر زمانى كه من نزد او محبوبتر از خودش و مالش و فرزندش و تمام مردم
باشم" [2] و باز
از خود آن حضرت نقل شده كه فرمود:
ما من مؤمن الا و انا اولى الناس به فى الدنيا و الآخرة:
" هيچ مؤمنى نيست مگر اينكه من در دنيا و آخرت از او نسبت به خودش اولى
هستم" [3] قرآن
نيز در آيه 36 همين سوره (احزاب) مىگويد: ما
كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ
يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ:" هيچ مرد با ايمان و زن با ايمانى نمىتواند هنگامى كه خدا و پيامبرش
حكمى كند در برابر آن از خودشان اختيارى داشته باشند".
باز تاكيد مىكنيم اين سخن مفهومش اين نيست كه خداوند بندگانش را در بست تسليم
تمايلات يك فرد كرده باشد، بلكه با توجه به اينكه پيامبر ص داراى مقام عصمت است و
به مصداق ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى إِنْ هُوَ
إِلَّا وَحْيٌ يُوحى (نجم- 3 و 4) هر چه مىگويد
سخن خدا است، و از ناحيه او است، و حتى از پدر هم دلسوزتر و مهربانتر است.
اين اولويت در حقيقت در مسير منافع مردم، هم در جنبههاى حكومت و تدبير جامعه
اسلامى، و هم در مسائل شخصى و فردى است.