نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 16 صفحه : 29
***
از آيه
بعد استفاده مىشود كه مشاجره و درگيرى ميان فرعون و همسرش و احتمالا بعضى از
اطرافيان آنها بر سر اين نوزاد درگرفته بود، چرا كه قرآن مىگويد:" همسر
فرعون گفت اين نور چشم من و تو است، او را نكشيد، شايد براى ما مفيد باشد، يا او
را به عنوان پسر انتخاب كنيم"! (وَ قالَتِ امْرَأَتُ
فِرْعَوْنَ قُرَّتُ عَيْنٍ لِي وَ لَكَ لا تَقْتُلُوهُ عَسى أَنْ يَنْفَعَنا أَوْ
نَتَّخِذَهُ وَلَداً).
به نظر
مىرسد كه فرعون از چهره نوزاد و نشانههاى ديگر- از جمله گذاردن او در صندوق و
رها كردنش در امواج نيل- دريافته بود كه اين نوزاد از بنى اسرائيل است، ناگهان
كابوس قيام يك مرد بنى اسرائيلى و زوال ملك او به دست آن مرد بر روح او سايه
افكند، و خواهان اجراى قانون جنايتبارش در باره نوزادان بنى اسرائيل در اين مورد
شد!.
اطرافيان
متملق و چاپلوس نيز فرعون را در اين طرز فكر تشويق كردند و گفتند دليل ندارد كه
قانون در باره اين كودك اجرا نشود؟! اما" آسيه" همسر فرعون كه نوزاد
پسرى نداشت و قلب پاكش كه از قماش درباريان فرعون نبود كانون مهر اين نوزاد شده
بود در مقابل همه آنها ايستاد و از آنجا كه در اين گونه كشمكشهاى خانوادگى غالبا
پيروزى با زنان است او در كار خود پيروز شد؟
و اگر داستان
شفاى دختر فرعون نيز به آن افزوده شود دليل پيروزى آسيه در اين درگيرى روشنتر
خواهد شد.
ولى قرآن با
يك جمله كوتاه و پر معنى در پايان آيه مىگويد:" آنها نمىدانستند چه مىكنند"
(وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ).
آرى آنها
نمىدانستند كه فرمان نافذ الهى و مشيت شكستناپذير خداوند بر اين قرار گرفته است
كه اين نوزاد را در مهمترين كانون خطر پرورش دهد،
نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 16 صفحه : 29