نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 15 صفحه : 470
از آن علم آگاهى داشت، و به همين دليل توانست تخت" ملكه سبا" را در
يك چشم بر هم زدن نزد سليمان حاضر كند.
بسيارى از مفسران و غير آنها گفتهاند اين مرد با ايمان از" اسم اعظم
الهى" با خبر بود، همان نام بزرگى كه همه چيز در برابر آن خاضع مىگردد، و به
انسان قدرت فوق العاده مىبخشد.
ذكر اين نكته نيز لازم است كه آگاهى بر اسم اعظم بر خلاف آنچه بسيارى تصور
مىكنند مفهومش اين نيست كه انسان كلمهاى را بگويد و آن همه اثر عجيب و بزرگ
داشته باشد، بلكه منظور تخلق به آن اسم و وصف است، يعنى آن نام الهى را در درون
جان خود پياده كند و آن چنان از نظر آگاهى و اخلاق و تقوا و ايمان تكامل يابد كه
خود مظهرى از آن اسم گردد، اين تكامل معنوى و روحانى كه پرتوى از آن اسم اعظم الهى
است قدرت بر چنين خارق عاداتى را در انسان ايجاد مىكند [1] در مورد جمله قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ نيز مفسران احتمالات گوناگونى دادهاند، اما با توجه به
آيات ديگر قرآن حقيقت آن را مىتوان دريافت: در سوره ابراهيم آيه 43 مىخوانيم: لا يَرْتَدُّ إِلَيْهِمْ طَرْفُهُمْ:" در روز رستاخيز مردم آن چنان وحشتزده مىشوند كه چشمهايشان خيره
مىگردد، و حتى پلكها به هم نمىخورد (مىدانيم در حالت وحشت چشم انسان به حالت يك
نواخت و خيره همچون چشم مردگان باز مىماند).
بنا بر اين منظور اين بوده پيش از آنكه چشمت را بر هم زنى من تخت ملكه سبا را
نزد تو حاضر مىكنم [2]
***
[1] در باره" اسم اعظم خدا"
در جلد هفتم تفسير نمونه صفحه 30 (ذيل آيه 180 سوره اعراف) نيز بحث كردهايم.
[2] اينكه بعضى گفتهاند منظور از
جمله" يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ" نظر افكندن به چيزى و بازگشت نظر به انسان و آگاهى
او از آن است هيچگونه دليلى ندارد، همانگونه كه اين تعبير گواه بر نظريه خروج شعاع
از چشم كه در فلسفه قديم آمده است نخواهد بود (دقت كنيد).
نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 15 صفحه : 470