نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 11 صفحه : 360
را دليلى بر وجود گواه و حجت عادلى در هر عصر و زمان بدانند، البته تفسير آن
طبق عقيده شيعه دائر به وجود امام معصوم در هر زمان كاملا روشن است، ولى براى
علماى مذهب تسنن توجيه آن چندان آسان نيست.
و شايد به خاطر همين مشكل، فخر رازى در تفسيرش گرفتار توجيهى شده كه خالى از
اشكال نيست، او مىگويد:" از اين آيه نتيجه مىگيريم كه هيچ عصرى از اعصار
خالى از شاهد و گواهى بر مردم نيست، شاهد و گواه بايد جائز الخطا نباشد و گرنه او
هم نياز به شاهد و گواه ديگرى دارد، و اين امر به صورت تسلسل تا بىنهايت ادامه
خواهد يافت، نتيجه اينكه در هر عصرى بايد جمعيتى باشند كه گفتارشان حجت باشد و اين
راهى ندارد جز اينكه بگوئيم اجماع امت، حجت است" (يعنى مجموع مردم هر زمان
بطور دستجمعى هرگز راه خطا نمىپويند) [1] اگر فخر رازى كمى از محدوده عقائد خويش گام بيرون مىنهاد
مسلما گرفتار چنين سخن تعصب آميزى نمىشد، زيرا قرآن مىگويد براى هر امتى يك گواه
از جنس آنها قرار داديم نه اينكه مجموع امت براى فرد فرد امت، حجت و گواه است.
البته همانگونه كه در سوره نساء ذيل آيه 41 مشروحا بيان كرديم دو احتمال ديگر
در تفسير" هؤلاء" داده شده: نخست اينكه هؤلاء" اشاره به شهداء
امتهاى پيشين يعنى انبياء و اوصياى آنها بوده باشد و به اين ترتيب پيامبر اسلام هم
گواه بر اين امت است و هم بر پيامبران گذشته، ديگر اينكه منظور از شاهد و گواه
شاهد عملى بودن است، يعنى كسى كه وجودش، الگو و ميزان سنجش حق و باطل است (براى
توضيح بيشتر به جلد سوم تفسير نمونه صفحه 391 به بعد مراجعه فرمائيد).