نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 11 صفحه : 337
گذاشت" (تا حقايق هستى را دريابيد).
و اگر مىبينيم نخست از" گوش" نام مىبرد و سپس از" چشم"،
با اينكه چشم ظاهرا دايره فعاليت وسيعترى دارد شايد به خاطر آنست كه در نوزاد نخست
فعاليت گوش شروع مىشود و بعد از مدتى چشمها قدرت ديد را پيدا مىكنند، زيرا چشم
در عالم رحم مادر كه تاريكى مطلق بر آن حكومت مىكند در آغاز تولد آمادگى براى
پذيرش اشعه نور ندارد. و به همين دليل بعد از تولد غالبا بسته است، تدريجا به نور
عادت مىكند، و قدرت ديد در آن زنده مىشود، در حالى كه گوش انسان به اعتقاد بعضى
حتى در عالم جنين كم و بيش قدرت شنوايى دارد و آهنگ قلب مادر را مىشنود و به آن
عادت مىكند! از اين گذشته انسان با چشم، تنها امور حسى را مىبيند در حالى كه گوش
وسيلهاى است براى تعليم و تربيت در همه زمينهها، زيرا از طريق شنيدن كلمات به
همه حقايق اعم از آنچه در دائره حس است و آنچه بيرون از دائره حس آشنا مىگردد، در
حالى كه چشم اين وسعت عمل را ندارد، درست است كه انسان با خواندن كلمات از طريق
چشم مىتواند به اين مسائل آشنا شود اما مىدانيم خواندن و سواد در مورد همه انسانها
جنبه عمومى ندارد، در حالى كه شنيدن كلمات عمومى است.
اما اينكه چرا" سمع" به صورت مفرد ذكر شده و ابصار (جمع بصر) به
صورت جمع؟ دليل آن را در جلد اول ذيل آيه 7 سوره بقره بيان كردهايم.
اين نكته نيز قابل توجه است كه" فؤاد" گرچه به معنى قلب (عقل) آمده
است، ولى اين تفاوت را با قلب دارد، كه در معنى فؤاد، جوشش و افروختگى و يا به
تعبير ديگر تجزيه و تحليل و ابتكار افتاده است.
راغب در" مفردات" مىگويد:" الفؤاد كالقلب لكن يقال له فؤاد
اذا اعتبر فيه معنى التفؤد اى التوقد":" فؤاد مانند قلب است، و لكن اين
كلمه
نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 11 صفحه : 337