نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 10 صفحه : 40
اولا: معلوم
نيست كه گوينده اين سخن چه كسانى بودند، همين اندازه در قرآن مىخوانيم قالوا
(گفتند) ممكن است گويندگان اين سخن جمعى از كارگزاران يوسف باشند كه وقتى كه
پيمانه مخصوص را نيافتند يقين پيدا كردند كه يكى از كاروانيان كنعان آن را ربوده
است، و معمول است كه اگر چيزى در ميان گروهى كه متشكل هستند ربوده شود و رباينده
اصلى شناخته نشود، همه را مخاطب مىسازند و مىگويند شما اين كار را كرديد، يعنى
يكى از شما يا جمعى از شما.
ثانيا: طرف
اصلى سخن كه" بنيامين" بود به اين نسبت راضى بود چرا كه اين نقشه ظاهرا
او را متهم به سرقت مىكرد اما در واقع، مقدمهاى بود براى ماندن او نزد برادرش يوسف.
و اينكه همه
آنها در مظان اتهام واقع شدند، موضوع زودگذرى بود كه به مجرد بازرسى بارهاى
برادران يوسف بر طرف گرديد، و طرف اصلى دعوا (بنيامين) شناخته شد.
بعضى نيز
گفتهاند منظور از سرقت، كه در اينجا به آنها نسبت داده شد، مربوط به گذشته و سرقت
كردن يوسف را از پدرش يعقوب بوسيله برادران بوده است اما اين در صورتى است كه اين
نسبت به وسيله يوسف به آنها داده شده باشد چرا كه او از سابقه امر آگاهى داشت و
شايد جمله بعد اشارهاى به آن داشته باشد چرا كه ماموران يوسف نگفتند شما پيمانه
ملك را دزديدهايد بلكه گفتند:
نَفْقِدُ
صُواعَ الْمَلِكِ:" ما پيمانه ملك را نمىيابيم" (ولى
پاسخ اول صحيحتر به نظر مىرسد).
4- كيفر
سرقت در آن زمان چه بوده
- از آيات
فوق استفاده مىشود كه مجازات سرقت در ميان مصريان و مردم كنعان متفاوت بوده، نزد
برادران يوسف و احتمالا مردم كنعان، مجازات اين عمل، بردگى (هميشگى يا موقت) سارق
نام کتاب : تفسير نمونه ط-دار الكتب الاسلاميه نویسنده : مكارم شيرازى، ناصر جلد : 10 صفحه : 40