نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 9 صفحه : 562
وى را كفايت مىكند. آرى، جز خداى تعالى كفايت كنندهاى نيست،
چون تنها اوست معبود، و جز او معبودى نيست. احتمال هم دارد كه جمله(لا
إِلهَ إِلَّا هُوَ) فقط بمنظور تعليم، ذكر شده باشد، نظير كلمه سبحانه
در آيه(وَ قالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً سُبْحانَهُ)[742].
جمله(عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ) كه حصر را مىرساند تفسيرى است كه جمله(حَسْبِيَ اللَّهُ) را كه به التزام، دلالت بر معناى توكل
دارد تفسير مىكند. در پارهاى از بحثهاى گذشته، بيان شد كه معناى توكل اين است
كه بنده پروردگار خود را وكيل خود بداند و او را همهكاره و مدبر امور خود بداند،
به اين معنا از تمسك به اسبابى كه از سببيت آنها آگهى دارد- و يكى از آنها خود
اوست- كه علتى است ناقص، دست برداشته و به سبب حقيقى كه تمامى اسباب به او منتهى
مىگردد تمسك بجويد.
از همين جا معلوم مىشود كه چرا در آخر فرمود:(وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ) و منظور اين بود كه
بفهماند خداى تعالى آن پادشهى است كه سلطنتش بر تمامى موجودات حاكم، و نسبت به همه
مدبر است.
و اگر فرمود:(فَقُلْ حَسْبِيَ
اللَّهُ ...) و نفرمود: فتوكل على اللَّه براى اين است كه رسول
گراميش را ارشاد كند به اينكه بايد توكلش بر خدا، توأم باشد با ياد اين حقايق كه
معناى حقيقت توكل را روشن مىسازد، و نظر صائب آنست كه انسان به آنچه كه از اسباب
ظاهرى بر مىخورد و پى مىبرد (و قهرا بعضى از اسباب است نه همه آن) وثوق و اتكاء
نكند، بلكه معتقد باشد كه هر سببى هر اثر و خاصيتى دارد كه خداوند به آن افاضه
كرده، و در رسيدن به غرض و هدف خود به پروردگار خود اتكاء كند.
اين آيه شريفه دلالت مىكند بر اينكه رسول خدا 6 اهتمام عجيبى نسبت
به هدايت يافتن مردم داشته، و اين دلالت بر كسى پوشيده نيست، پس خداوند تعالى آن
حضرت را امر مىكند كه در آنچه كه همت گمارده بر خدا توكل كند، و در آيه قبلى بيان
كرده بود كه همه همت او و حرص و ولعش هدايت يافتن مردم و رسيدنشان به سعادت است-
دقت بفرمائيد.
بحث روايتى [ (رواياتى در ذيل آيات گذشته است)]
در كافى به سند خود از ابى عمرو زبيرى از امام صادق (ع) روايت كرده
كه
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 9 صفحه : 562