نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 9 صفحه : 497
اگر به مدينه
بازگرديم عزيزترها، ذليلترها را از شهر بيرون خواهند كرد .
در بعضى از
اين روايات- كه متاسفانه مورد استدلال بعضى هم قرار گرفته- دارد كه رسول خدا 6
براى عبد اللَّه بن ابى استغفار كرد و بر جنازهاش نماز گزارد تا بدين وسيله دلهاى
مردانى از منافقين از خزرج را بدست بياورد و به اسلام متمايل سازد، و اين حرف چطور
درست درمىآيد؟ و چگونه صحيح است كه رسول خدا 6 با نص صريح آيات قرآنى مخالفت
كند و بدين وسيله دلهاى منافقين را بدست بياورد؟ آيا اين مداهنه با منافقين نيست؟
و آيا آيه شريفه(إِذاً لَأَذَقْناكَ ضِعْفَ الْحَياةِ وَ ضِعْفَ
الْمَماتِ)[1] با رساترين
بيان از مداهنه با دشمنان نهى نكرده و تهديد ننموده؟ پس در باره اين روايات چه
قضاوتى مىتوان كرد، جز اينكه بگوئيم و بطور قطع هم بگوئيم كه اين روايات جعلى است
و بايد آن را به ملاك مخالفت و ناسازگارى با قرآن دور ريخت.
و در الدر المنثور
در ذيل آيه(رَضُوا بِأَنْ يَكُونُوا مَعَ الْخَوالِفِ ...) آمده كه ابن
مردويه از سعد بن ابى وقاص نقل مىكند كه على بن ابى طالب با رسول خدا 6 بيرون
رفتند تا به ثنية الوداع رسيدند، رسول خدا 6 مىخواست به تبوك برود،
على گريه مىكرد و مىگفت: آيا مرا با بازماندگان مىگذارى؟ رسول خدا 6 فرمود:
راضى نيستى كه نسبت به من مانند هارون باشى نسبت به موسى؟ و هيچ فرقى در ميان
نباشد مگر نبوت؟[2].
مؤلف: اين
روايت به طرق بسيار از شيعه و سنى نقل شده.
[چند روايت
در مورد خوالف (كسانى كه با پيامبر به قصد تبوك نرفتند)]
و در تفسير
عياشى از جابر از امام ابى جعفر (ع) آمده كه در تفسير آيه(رَضُوا
بِأَنْ يَكُونُوا مَعَ الْخَوالِفِ) فرموده: يعنى راضى شدند كه از جنگ
تخلف كنند و با بازماندگان و متخلفين بمانند، و منظور از بازماندگان زنانند[3].
و در الدر
المنثور است كه عبد الرزاق در كتاب المصنف و ابن ابى شيبه، احمد،
بخارى، ابو الشيخ و ابن مردويه از انس روايت كردهاند كه گفت: وقتى رسول خدا 6
از جنگ تبوك برگشت و به نزديكى مدينه رسيد فرمود: شما عدهاى از مردان را در شهر
گذاشتيد و به سفر رفتيد، ولى هيچ راهى نپيموديد و هيچ مالى در راه خدا خرج نكرديد
و هيچ خستگى از راه دور و دراز نديديد، مگر اينكه آن عده هم با شما شريك هستند.
پرسيدند چطور با ما