نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 9 صفحه : 384
كار نيكى پرداخته است
او را عتاب مىكند كه چرا اينكار را مىكنى و آنكار را كه بهتر بود نكردى.
[خلاصه
گفتار صاحب المنار در ذيل آيه فوق كه در آن عفو خدا از رسول خدا 6 را مربوط به
ترك اولى نمودن آن حضرت دانسته است]
نظير اين
استدلال غلط، كلام آن مفسرى[1] است كه
گفته: بعضى از مفسرين مخصوصا زمخشرى نسبت به عفو الهى از رسول گرامىاش سوء تعبير
كردهاند، و حال آنكه جا داشت از خداى تعالى كه نسبت به رسول گرامىاش منتها درجه
لطف و احترام را بكار برده و قبل از صدور گناهى از آن جناب تعبير به عفو فرموده،
ادب آموخته و اينگونه تعبيرات زشت را در بارهاش بكار نمىبردند.
و بعضى ديگر-
مانند فخر رازى- از آن طرف افتاده، و افراط و مبالغه كرده و در اين مقام
برآمدهاند كه اثبات كنند كلمه عفو دلالت بر صدور گناه ندارد، و اين
آيه بيش از اين را نمىرساند كه اذن دادن آن حضرت خلاف اولى بود، و اگر نمىداد
بهتر بود.
و اين خود
جمودى است كه نسبت به اصطلاحات جديد، و آنهم در يك عرف خاص پيدا شده، و مىخواهند
از معناى جديد ذنب كه همان معصيت است دست برندارند، آن وقت براى اينكه كلمه
عفو در آيه مورد بحث دلالت بر ذنب (معصيت) نكند اين توجيه را به ميان آورند،
غافل از اينكه خود قرآن نسبت صدور ذنب به آن جناب داده، و فرموده:(لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ ما تَأَخَّرَ)[2] اينها كه مىخواهند
از اصطلاح خود دست برندارند اين آيه را چگونه معنا مىكنند.
و اين اشتباه
از همين جا ناشى شده كه خيال كردهاند ذنب به معناى معصيت و نافرمانى است، و حال آنكه
چنين نيست، بلكه ذنب عبارتست از هر عملى كه بدنبالش ضرر و يا فوت نفع و مصلحتى
بوده باشد، و اصل كلمه از ذنب گرفته شده كه به معناى دم و دنباله
حيوان است، و اين كلمه مرادف با كلمه معصيت نيست تا هر جا بكار برده
شود معناى نافرمانى را بدهد، بلكه معناى آن اعم است، و اذنى كه خداى تعالى از آن
عفو فرموده باعث فوت مصلحتى شده كه خدا در آيه شريفه آن را بيان كرده و آن تشخيص و
جدا شدن مردم با ايمان از مردم دروغگو است.
آن گاه پس از
تخطئه زمخشرى و رازى خودش در يك گفتارى طولانى در توجيه آيه چنين گفته كه: اذن
دادن آن جناب از روى اجتهاد خودش بوده، چون قبلا وحيى در اين باره به