نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 9 صفحه : 300
(ثُمَّ
وَلَّيْتُمْ مُدْبِرِينَ) وقتى با
جمله(إِذا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا
زَحْفاً فَلا تُوَلُّوهُمُ الْأَدْبارَ ...) منضم شود ظهور در اين دارد كه عملى كه از مسلمانان در اين
جنگ سر زد همانا فرار از جنگ بوده كه يا از ترس و يا عمدا و بمنظور بى ياور گذاشتن
پيغمبر و يا بقول صاحب المنار بخاطر اضطراب و تزلزل ناگهانى مرتكب آن شدند.
[ادامه
خوشنودى و رضاى خدا از كسى و بقاء ستايش و مدح ا و بستگى دارد به بقاء صفات و
احوال حميده او]
و اما آن
آيات ديگرى كه در مدح مسلمين و خوشنودى خدا از ايشان و استحقاق اجر و پاداششان
آورده بايد دانست كه تمامى آن مدحها مقيد به قيودى است كه با در نظر گرفتن آن،
دوام خوشنودى خدا و اجر و استحقاق آنان حتمى نخواهد بود، زيرا آيات مذكور آن
عدهاى از مسلمانان را مدح كرده كه لوازم عبوديت، يعنى ايمان و اخلاص و صدق و
خيرخواهى و مجاهدت در راه دين را دارا باشند، وقتى حمد و ستايش در آيات نامبرده
باقى است كه اين لوازم هم باقى باشد، و وعده پاداشى كه در آنهاست وقتى به اعتبار
خود باقى است كه صفات و احوالى كه باعث رسيدن به آن وعدههاست در طرف باقى مانده
باشد، و اما اگر همان اشخاص مورد مدح و مورد وعده، آن صفات و احوال را بخاطر حادثه
و يا خطايى از دست داده باشند پر واضح است كه آن مدح و ثنا و آن وعده پاداش هم
نسبت به ايشان از اعتبار مىافتد.
آرى، مبادى
خير و بركاتى كه در آنان بوده از مبادى انبياء و از صفت عصمت- كه با بودن آن صدور
گناه محال است- قوىتر نيست، و خداى تعالى بعد از ستايش بسيار از خيل انبياء
مىفرمايد: اگر همين انبياء شرك بورزند آنچه را كه از عمل خير مىكنند حبط و
بى اجر مىشود [1].
و در تخطئه
اين پندار فاسد كه بخاطر اسلامى كه آوردهايم ديگر هيچ مكروهى بما
نمىرسد صريحا فرموده: اهل كتاب هم همين خيال را پيش خود مىكردند، آن يكى
مىگفت: ما بخاطر اينكه يهودى هستيم، از هر مكروهى مصونيم. و آن ديگرى مىگفت: ما
چون داراى دين مسيحيتيم معذب نمىشويم، و حال آنكه:(لَيْسَ
بِأَمانِيِّكُمْ وَ لا أَمانِيِّ أَهْلِ الْكِتابِ مَنْ يَعْمَلْ سُوءاً يُجْزَ
بِهِ)[2].
و اگر در
بيعت رضوان آيه آمد كه خدا از مؤمنين خوشنود شد، بخاطر آن حالات پاكيزه نفسانى
ايشان بوده كه خدا ارزانيشان داشته بود. آرى رضاى خدا از صفات فعليه خداست كه