نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 9 صفحه : 294
و خداى تعالى هم شرط
نكرده بود كه پشت به دشمن كردن وقتى حرام است كه از ترس و يا به منظور تنها گذاشتن
پيغمبر و دين باشد، و گر نه حرام نيست، و نيز اين قانون كلى را بصورت فرار از جهت
اضطراب استثناء نكرده، و در استثناءش يعنى جمله(إِلَّا مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ أَوْ مُتَحَيِّزاً إِلى
فِئَةٍ) جز دو حيله جنگى را
استثناء نكرده كه آنهم در حقيقت فرار از جنگ نيست.
و در عهدى هم
كه در آيه(وَ لَقَدْ كانُوا عاهَدُوا اللَّهَ مِنْ قَبْلُ لا
يُوَلُّونَ الْأَدْبارَ وَ كانَ عَهْدُ اللَّهِ مَسْؤُلًا)[1] از آنان حكايت كرده
هيچ نوع استثنايى ديده نمىشود.
[مراد از
انزال «سكينت» بر رسول 6 و مؤمنين]
و اما اينكه
بعنوان شاهد گفتار خود گفت: اضطراب، منحصر در مسلمانان نبود، بلكه رسول خدا
6 هم مضطرب گرديد و بر اين معنا استدلال كرد به جمله(ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلى رَسُولِهِ وَ عَلَى
الْمُؤْمِنِينَ) چون از كلمه ثم برمىآيد كه نزول سكينت بعد
از عقبنشينى بوده، و لازمه اين بعديت زمانى اين است كه آن حضرت هم مضطرب شده
باشد، هر چند اضطراب آن جناب از باب اندوه و تاسف بوده، چون در حق او تصور نمىشود
كه ترس، ثبات و شجاعتش را متزلزل كند[2].
بايد ديد اين
اندوه و تاسفى كه وى براى آن حضرت تصور كرده تاسف بر چه بوده؟ اگر تاسف بر اين
بوده كه چرا خداوند مسلمانان را بخاطر عجبشان به چنين فتنه و گرفتارى مبتلا نمود،
و خلاصه اگر تاسفى بوده كه خدا آن را دوست نمىداشته، اين با مقام مقدس آن حضرت
نمىسازد، چون خداى تعالى با فرستادن كتاب بسوى او، و تعليمش از علم خود او را
مؤدب و تربيت كرده، و در بارهاش امثال آيه(لَيْسَ
لَكَ مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ)[3] و(سَنُقْرِئُكَ فَلا تَنْسى)[4] را نازل
كرده است.
در روايات
راجع به داستان حنين هم ندارد كه آن حضرت قدم از قدم برداشته و عقب نشينى كرده
باشد، و يا از آنچه بر سر مسلمين آمده و خوار و فرارى شدهاند مضطرب گشته باشد.
و اگر اين
حزن و تاسف بر مسلمين بخاطر اين بوده كه چرا بغير خدا اعتماد كردهاند، و چرا به
اسباب ظاهرى كه سرابى بيش نيست دل بستهاند، و از توكل بر خداى سبحان غفلت
ورزيدهاند تا خدا اين چنين به خطا كارى و فرار از جنگ مبتلايشان كند، چون آن جناب
رأفت و رحمت خاصى به مؤمنين داشته، البته اين تاسف، محبوب خداست نه مكروه او، و
خود پروردگار