نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 9 صفحه : 267
است. خواهى گفت، اگر
مقصود تنها مسجد الحرام بود چرا به صيغه جمع آورد؟ جواب اينكه:
تعليل وارده
در آيه مىرساند ملاك حكم مختص مسجد الحرام نيست، و بنا بر اين چه مانعى دارد حكم
يك فرد مخصوص، به ملاك عامى بيان شود، پس آيه در صدد بيان اين معنا است كه:
مشركين را نمىرسد كه مسجد الحرام را تعمير كنند، چون آنجا مسجد است، و مساجد
وضعشان چنين است كه نبايد مشرك آنها را تعمير نمايد .
و در جمله(شاهِدِينَ عَلى أَنْفُسِهِمْ بِالْكُفْرِ) مقصود از شهادت،
اداى آن است، و اداى شهادت همان اعتراف است، حال يا اعتراف قولى، مانند كسى كه به
زبان خود اعتراف كند به اينكه كافر است، و يا اعتراف فعلى، مانند كسى كه بت
مىپرستد، و بر كفر درونيش تظاهر مىنمايد، همه اينها شهادت دادن، و ملاك در همه
واحد است.
پس معناى آيه
اين است كه: جايز و حق نيست كه مشركين نواحى فرسوده مسجد الحرام را تعمير كنند،
مانند ساير مساجد خدا، با اينكه خود معترف به اينند كه كافرند، چون قول و فعلشان
بر آن دلالت مىكند.
(أُولئِكَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ وَ فِي النَّارِ هُمْ خالِدُونَ) اين آيه در
مقام بيان علت حكمى است كه از جمله(ما كانَ ...) استفاده
مىشد، و بهمين جهت به فصل آورده شد، نه وصل[1].
[هيچ عمل
لغو و بى فايدهاى در دين تشريع نشده و جواز هر عملى منوط به اينست كه خداوند به
فاعلش حق داده باشد]
و منظور از
جمله اولى بيان بطلان اثر و برداشته شدن آن از اعمال آنان است، زيرا هر عملى را كه
انسان انجام مىدهد بخاطر اثرى است كه از آن منظور دارد، و وقتى عمل حبط، و اثر از
آن برداشته شود، قهرا مجوزى براى انجام آن نيست، اعمالى هم كه جنبه عبادت دارد از
قبيل تعمير مساجد و امثال آن به منظور اثرى كه عبارت از سعادت و بهشت است انجام
مىشود، و همين عمل وقتى حبط شود ديگر آن اثر را ندارد.
و منظور از
جمله دومى يعنى جمله(فِي النَّارِ هُمْ خالِدُونَ) بيان اين
جهت است كه حالا كه به بهشت نمىروند كجا مىروند، و به معناى اين است كه فرموده
باشد: اين طائفه از آنجايى كه اعمال عباديشان به بهشت راهبريشان نمىكند، بطور
دائم در آتش خواهند بود، و چون اثر سعادت را ندارند در شقاوت ابدى بسر خواهند برد.
و از اين آيه
دو اصل لطيف از اصول تشريع استفاده مىشود، يكى اينكه بطور كلى عمل جايز (البته
جواز بمعناى اعم، كه شامل واجبات و مستحبات و مباحات مىشود) آن
[1] يعنى با حرف عطف( واو) آن را بما قبل خود متصل نكرد.
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 9 صفحه : 267