نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 9 صفحه : 221
6 على (رضى اللَّه
عنه) را بدنبال ما فرستاد و به او دستور داد كه آيات برائت را اعلام كند، و ابو بكر
هم چنان رياست حجاج را داشته باشد و يا گفت: همان باشد (يعنى در مقام خود باقى
باشد)[1].
[علاوه بر
وظيفه اعلان برائت، على (ع) در آن سال امير الحاج نيز بوده است]
مؤلف: در
موارد زيادى از طرق اهل سنت وارد شده كه رسول خدا 6 ابو بكر را در همين سال به
كار حج گمارد، و در حقيقت آن سال ابو بكر امير الحاج بود، و على كارش اين بود كه
آيات برائت را جار مىزد. با اينكه شيعه روايت كرده كه رسول خدا 6 پست امير
الحاج را به على داد و نيز او حامل و مامور جار زدن به برائت بود، و اين معنا را
طبرسى هم در مجمع البيان[2] و همچنين
عياشى از زرارة از ابى جعفر روايت كردهاند[3]
و چه بسا آن روايتى كه دارد: على در همين سفر داورى و قضاوت كرد و رسول خدا
6 او را در اين باب دعا كرد مؤيد روايات شيعه باشد، براى اينكه اگر تنها
مامور به جار زدن بود ديگر به كار قضاوت دخالت نمىكرد بلكه اين معنا با امارت آن
حضرت موافقتر است. و روايت بزودى خواهد آمد.
و در تفسير
عياشى از حسن بن على (ع) روايت شده كه رسول خدا 6 آن جناب (على ع) را مىخواست
براى بردن برائت روانه كند عرض كرد: يا نبى اللَّه من خيلى زبانآور نيستم و
نمىتوانم خطابهاى را ايراد كنم، فرمود:
خداوند جز
اين را نمىپذيرد كه يا من خودم آن را ببرم و يا تو، گفت: اكنون كه چارهاى نيست
من آن را مىبرم، رسول خدا 6 فرمود: برو خداوند زبانت را محكم و استوار مىسازد
و دلت را هدايت مىكند، آن گاه دست بر دهان آن حضرت گذاشت و فرمود: روانه شو و
آنها را بر مردم قرائت كن، سپس فرمود: در اين سفر مردم از شما قضاوت و داورى
مىخواهند، پس هر گاه دو تن دعواگر نزد تو آمدند تو در باره يكى از آن دو حكم مكن
مگر بعد از آنكه حرفهاى آن ديگرى را هم شنيده باشى، اين براى به دست آوردن حقيقت،
طريقه بهتريست[4].
مؤلف: و همين
معنا از طريق عامه نيز روايت شده، هم چنان كه در الدر المنثور از ابى- الشيخ از
على (رضى اللَّه عنه) روايت كرده كه گفت: رسول خدا 6 مرا براى رساندن سوره برائت
به يمن فرستاد. عرض كردم يا رسول اللَّه آيا (صلاح هست) مرا بفرستى با