مؤلف: اين
معنا از ظاهر آن روايتى كه نيز الدر المنثور[4]
از عبد بن حميد از معاوية بن قره نقل مىكند استفاده مىشود، ليكن خواننده محترم
بخاطر دارد كه گفتيم سياق آيات مساعد با اين معنا نيست.
و نيز در
الدر المنثور است كه عبد الرزاق، احمد، عبد بن حميد، ابن منذر، طبرانى، ابو الشيخ،
ابن مردويه و ابو نعيم در كتاب دلائل و خطيب همگى از ابن عباس (رضى اللَّه عنهما)
روايت كردهاند كه در باره آيه(وَ إِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ
كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ) گفته است: قريش شبى در مكه مجلس شور تشكيل
داده برخى از ايشان گفتند: وقتى صبح شد او را گرفته و در بند كنيد- مقصودشان رسول
خدا 6 بود- بعضى ديگر گفتند: بلكه او را بكشيد، و عدهاى رأى دادند كه بايد او
را از مكه بيرون كنيد. خداوند رسول گرامى خود را از تصميم ايشان آگاه كرد، و آن شب
على (رضى اللَّه عنه) در بستر پيغمبر 6 خوابيد، و رسول خدا 6 شبانه از شهر
خارج شد تا به غار رسيد، مشركين اطراف خانه را محاصره كرده و على (ع) را به خيال
اينكه پيغمبر است تحت نظر گرفتند، صبح كه شد يكباره به درون خانه يورش برده و وقتى
با على (رضى اللَّه عنه) روبرو شدند فهميدند كه خداوند نقشه ايشان را خنثى كرده،
از على (ع) پرسيدند، رفيقت كجا است؟ فرمود: نمىدانم، ناچار اثر پاى رسول خدا 6
را گرفته و هم چنان پيش مىرفتند تا به كوه رسيدند، در آنجا اثر را گم كرده و
ناگزير به بالاى كوه رفته و به در غار رسيدند، ديدند عنكبوت به در غار تار تنيده
با