responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 8  صفحه : 333

هم چنان كه وقتى از او خواستند كه برايشان بتى تعيين كند و گفتند:(اجْعَلْ لَنا إِلهاً كَما لَهُمْ آلِهَةٌ) درخواستشان را رد نموده و فرمود:(إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ).

دومين نكته‌اى كه از روايت توحيد و روايت معانى الاخبار استفاده مى‌شود اين است كه خداوند درخواست موسى را اجابت نموده و او را به ديدار خود- به آن معنايى كه ما براى رؤيت خدا نموديم- اميدوار ساخت اين اجابت وعده براى ايام زندگى دنيوى موسى نبود، بلكه او را وعده داد كه در آخرت به ديدار خود نائل سازد، و از ظاهر روايات بر مى‌آيد كه ائمه (ع) اين معنا را از خود قرآن و از آيه‌(فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَ خَرَّ مُوسى‌ صَعِقاً) استفاده نموده‌اند.

آرى، از استدراك‌(وَ لكِنِ انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ) بر مى‌آيد كه همان تالى فاسد و اثرى كه در تجلى به كوه فرض شده عينا همان اثر در تجلى به موسى هست، و هم چنان كه كوه تاب تجلى خدا را ندارد موسى نيز نمى‌تواند آن را تحمل كند، به شهادت اينكه وقتى تجلى صورت گرفت كوه از هم پاشيده شد، و اگر اين تجلى به موسى مى‌شد موسى نيز مانند كوه از بين مى‌رفت. از اينجا به خوبى معلوم مى‌شود كه تجلى خداى تعالى فى حد نفسه امر ممكنى است و تنها اندكاك و از بين رفتن طرف تجلى مانع از اين است كه خداوند خود را تجلى دهد، و اگر اين مانع نبود خداوند خود را براى هر كسى كه شايستگى دارد تجلى مى‌داد، هم چنان كه در روايات بسيار زيادى از طرق ائمه اهل بيت (ع) دارد كه خداوند سبحان براى اهل بهشت تجلى مى‌كند، و اهل بهشت در هر روز جمعه به زيارت خداى تعالى موفق مى‌شوند، و هم چنان كه آيه‌(وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ إِلى‌ رَبِّها ناظِرَةٌ)[1] آن را تاييد مى‌كند.

نكته سومى كه از دو روايت مزبور، استفاده مى‌شود اين است كه صعقه موسى عبارت بود از مردن او و خلاصه اينكه موسى با ديدن تجلى به كوه از دنيا رفت نه اينكه بيهوش شده باشد.

[تجلى خداى تعالى فى حد نفسه امر ممكنى است ولى كسى و چيزى تاب تحمل آن را ندارد]

چهارم آنكه مقصود از تحديد نور خدا به مقدار سوراخ سوزن كه در روايت معانى الاخبار بود، تشبيه معنا به امور محسوسه است، و گر نه نور خدا نور جسمى نيست تا به سوراخ سوزن و يا اندازه‌هاى حسى ديگر تقدير و تحديد شود، و لذا مى‌بينيم همين معنا را در روايت ديگرى كه به زودى خواهد آمد به نوك انگشت كوچك مثال زده‌اند، و بهر حال مقصود از اينگونه مثالها بيان كمى مقدار و كوچكى آن است، مى‌خواسته‌اند بفهمانند نورى كه خداوند آن روز تجلى داد به‌


[1] و رخساره‌هايى كه در آن روز شكفته و به سوى پروردگار خود ناظرند. سوره قيامت آيه 23

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 8  صفحه : 333
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست