responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 8  صفحه : 206

همان جهت ذكر شده است، مثلا در جمله‌(رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ) عرش عظيم به معناى ملك عظيم است، و در جمله‌(الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى‌) به اين معنا است كه خداوند احاطه به ملك خود دارد، و اين همان علم به چگونگى اشياء است، و اين كلمه اگر با كرسى ذكر شود معنايش غير معناى كرسى خواهد بود، زيرا عرش و كرسى دو درند از بزرگترين درهاى غيب، و خود آنها نيز از غيب بوده و در غيب بودن مثل همند، با اين تفاوت كه كرسى، در ظاهرى غيب است و طلوع هر چيز بديع و تازه‌اى از آنجا و پيدايش همه اشياء از آن در است، و عرش در باطنى آن است، يعنى علم به كيفيت موجودات و هستى آنها و قدر و حد و مكان آنها، و همچنين مشيت و صفت اراده و علم الفاظ و حركات و ترك و علم به آغاز موجودات و انجام آنها همه از آن در است.

پس عرش و كرسى دو در مقرون به هم هستند، جز اينكه ملك عرش، غير از ملك كرسى، و علم آن غيب‌تر و نهان‌تر از علم كرسى است، از همين جهت است كه خداى تعالى مى‌فرمايد:(رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ)، چون معنايش اين است كه: خداوند پروردگار عرشى است كه از كرسى بزرگتر، و در عين اينكه مقرون به كرسى است، صفاتش از صفات كرسى عظيم‌تر است.

عرض كردم: فدايت شوم، اگر چنين است پس چرا عرش در فضيلت، مقرون و همسايه كرسى شد؟ فرمود: براى اين همسايه كرسى است كه در آن، علم به كيفيات و احوال موجودات است، و نيز در آن درهاى ظاهرى بداء و انيت و حدود رتق و فتق آنها است، پس عرش و كرسى دو موجود قرين همند كه يكى ديگرى را وادار به صرف و اشتقاق مى‌كند، يعنى وادار مى‌كند به اينكه از يك موجود، موجودات ديگرى را منشعب سازد، همانطورى كه علماء از يك كلمه كلمات ديگرى را جدا و منشعب مى‌سازند، و براى اين از هم جدا و متمايز شدند كه علماء بر صدق دعواى آن دو استدلال كنند. آرى، يختص برحمته من يشاء و هو القوى العزيز [1] مؤلف: اينكه فرمود: براى عرش صفات بسيارى است گفتار قبلى ما را مبنى بر اينكه عرش محل اجتماع و تمركز سر رشته‌هاى تدابير عالم است، تاييد مى‌نمايد، هم چنان كه آخر حديث هم كه فرمود: همانطورى كه علما از يك كلمه، كلمات ديگرى را جدا و منشعب مى‌سازند اين معنا را تاييد مى‌نمايد.

و اينكه فرمود: و اين همان علم به چگونگى اشياء است مراد از آن، علم به علل و


[1] توحيد صدوق ص 321 ط تهران.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 8  صفحه : 206
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست