نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 8 صفحه : 200
سحاب
و سحابه به معناى ابر است، و بين اين دو كلمه همان فرقى است كه
بين تمر و تمرة است. و سنگين بودن سحاب، به اعتبار سنگينى
آبى است كه حمل مىكند، و لام لبلد يا به معناى الى و
معنى جمله اين است كه: ما باران را به سوى سرزمينى مرده روانه كرديم، و يا به همان
معناى خودش (براى) است.
اين آيه شريفه
براى مساله معاد و زنده كردن مردگان احتجاج به زنده كردن زمين مىكند، چون به گفته
دانشمندان حكم الامثال فيما يجوز و فى ما لا يجوز واحد [1] وقتى منكرين معاد احياى زمين را در
فصل بهار به چشم خود مىبينند ناگزيرند معاد را هم قبول كنند، و نمىتوانند بين آن
دو فرق گذاشته و بگويند احياى زمين بيدار كردن درختان و گياهان خفته است، و اما
معاد، اعاده معدوم است، زيرا انسان مرده هم به تمام معنا معدوم نشده، تا زنده
كردنش اعاده معدوم باشد بلكه جانش زنده و محفوظ است، تنها اجزاى بدن است كه آنهم
از هم پاشيده مىشود، نه اينكه معدوم شده باشد، بلكه در روى زمين به صورت ذراتى
پراكنده باقى است، هم چنان كه اجزاى بدن نبات در فصل پائيز و زمستان پوسيده و
متلاشى مىشود، اما روح نباتيش در ريشه آن باقى مانده و در فصل بهار دوباره همان
زندگى فعال خود را از سر مىگيرد. پس مساله معاد و زنده كردن مردگان هيچ فرقى با
زنده كردن گياهان ندارد، تنها فرقش اين است كه بعث بشر در قيامت بعث كلى، و بعث
نباتات جزئى است. توضيح و دنباله اين مطلب در محل ديگرى خواهد آمد- ان شاء
اللَّه-.
(وَ الْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَباتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ ...)
نكد به معناى كم است، و اين آيه صرفنظر از انضمامش به آيه قبلى، به منزله
مثال عامى است كه به همان بيانى كه در آيه:(كَما بَدَأَكُمْ
تَعُودُونَ) گذشت مىرساند كه اعمال حسنه و آثار ارزنده از گوهر پاك سرچشمه
مىگيرد، و خلاف آنها از خلاف آن، و ليكن اگر آن را به انضمام آيه قبليش يك جا در
نظر بگيريم، اين معنا را مىفهماند كه مردم گر چه در قبول فيض پروردگار اختلاف
دارند، و ليكن اين اختلافشان از ناحيه خود ايشان است، و گر نه رحمت الهيه عام و
مطلق است.
بحث
روايتى
از صحابه
رسول خدا 6 شنيده نشده كه در مثل، مساله عرش و كرسى
[1] چيزهايى كه مثل هم هستند- يك ماهيت نوعى دارند- در آنچه براى
آنها جايز است و در آنچه جايز نيست يك حكم داشته، برابرند.
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 8 صفحه : 200