responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 8  صفحه : 187

يعنى حوادث جزئى عالم منتهى به علل و اسباب جزئى است و آن اسباب منتهى و مستند به اسباب كلى ديگرى است، همچنين تا همه منتهى به ذات خداى سبحان شود، با اين تفاوت كه صاحب عرش در مثالى كه زديم خودش در كرسى‌هاى پايين و بالاى سر صاحبان كرسى و حاضر در نزد يك يك افراد نيست، بخلاف خداى سبحان كه با همه و محيط بر همه است، چون مالكيت خداى سبحان حقيقى و مالكيت صاحب عرش در مثال بالا اعتبارى است.

[مرحله و مقامى كه در عالم كون زمام جميع حوادث و اسباب آنها و ترتيب سلسله علل بدانجا منتهى مى‌شود عرش ناميده مى‌شود]

پس در عالم كون با همه اختلافى كه در مراحل آن است مرحله‌اى وجود دارد كه زمام جميع حوادث و اسباب كه علت وجود آن حوادثند و ترتيب و رديف كردن سلسله علل و اسباب منتهى به آنجا مى‌باشد و نام آن مرحله و مقام، عرش است. و به زودى خواهد آمد كه صور امور كونيه‌اى كه به تدبير خداى تعالى اداره مى‌شود هر چه هست در عرش خداى تعالى موجود است، و در اين باره است كه مى‌فرمايد:(وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ ...).

پس اينكه فرمود:(ثُمَّ اسْتَوى‌ عَلَى الْعَرْشِ) كنايه است از استيلاء و تسلطش بر ملك خود و قيامش به تدبير امور آن، بطورى كه هيچ موجود كوچك و بزرگى از قلم تدبيرش ساقط نمى‌شود، و در تحت نظامى دقيق هر موجودى را به كمال واقعيش رسانيده حاجت هر صاحب حاجتى را مى‌دهد، و لذا در سوره يونس آيه 3 پس از ذكر استواء، تدبير خود را ذكر مى‌كند و مى‌فرمايد:(يُدَبِّرُ الْأَمْرَ).

سپس بيان اجمالى قبل را تفصيل داده، مى‌فرمايد:(يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهارَ يَطْلُبُهُ حَثِيثاً) يعنى شب را به روز مى‌پوشاند، و روز به سرعت شب را طلب مى‌كند تا آن را بپوشاند، اين جمله اشعار دارد به اينكه اصل، ظلمت است و نور روز چيزى است كه از درخشندگى خورشيد پيدا مى‌شود، و روز پديده‌اى است كه عارض بر شب و همان ظلمت مخروطى شكلى مى‌شود كه دائما نصف كمتر سطح كره زمين را پوشانيده است.

و چون دائما نور خورشيد در روى زمين در حركت است قهرا ظلمت مخروطى شكل هم در حركت و گويا مورد تعقيب روز است.

و اينكه فرمود:(وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومَ مُسَخَّراتٍ بِأَمْرِهِ) معنايش اين است كه خداوند آفتاب و ماه و ستارگان را آفريد در حالى كه همه مسخر امر او و جارى بر طبق مشيت او هستند.

بعضى از قراء شمس ، قمر و نجوم را به رفع قرائت كرده، و بنا بر اين قرائت، اين سه كلمه مبتداى معطوف به هم و مسخرات خبر آنها خواهد بود.

حرف باء در بامره براى سببيت است، و بطورى كه از سياق آيه بر مى‌آيد مجموع آيه‌

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 8  صفحه : 187
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست