نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 8 صفحه : 169
مىشوند مىگويند:(قالَتْ أُخْراهُمْ لِأُولاهُمْ
رَبَّنا هؤُلاءِ أَضَلُّونا فَآتِهِمْ عَذاباً ضِعْفاً مِنَ النَّارِ) و نيز در باره آنان مىفرمايد: هر امتى كه داخل
دوزخ شود امت ديگر را لعنت مىكند تا آنكه با يكديگر روبرو شوند، آن وقت هر كسى از
ديگرى تبرى جسته و هر كس ديگرى را لعنت مىكند به اين معنا كه با يكديگر احتجاج
مىكنند، اين به آن مىگويد تو مرا به اينجا كشانيدى، او جواب مىگويد، و همچنين
هر كسى مىخواهد كاسه را سر ديگرى بشكند، و ديگرى را به اعتراف وادار سازد بلكه
بدين وسيله خود را از عذاب عظيمى كه او را احاطه كرده برهاند، غافل از اينكه امروز
روز قبول عذر و روز نجات نيست [1].
مؤلف: اينكه
امام (ع) فرمود: هر امتى كه داخل دوزخ شود معناى آيه را نقل فرموده.
و در الدر
المنثور در تفسير آيه(لا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوابُ السَّماءِ) مىگويد:
ابن مردويه از براء بن عازب نقل كرده كه گفت: رسول خدا 6 اين جمله را لا
يفتح لهم - با ياء- قرائت فرمود[2].
[روايتى از
پيغمبر اكرم 6 در باره كيفيت مرگ مؤمن و كافر]
و نيز در
الدر المنثور مىگويد طيالسى، ابن ابى شيبه، احمد، هناد بن سرى، عبد بن حميد و ابو
داوود در سنن خود و ابن جرير، ابن ابى حاتم، حاكم- وى روايت را صحيح شمرده-، ابن
مردويه و بيهقى در كتاب عذاب قبر همگى از براء بن عازب نقل كردهاند كه گفت: ما با
رسول خدا 6 بدنبال جنازهاى از انصار براى تشييع بيرون شديم، وقتى به قبر رسيديم
كه هنوز لحد را نچيده بودند، حضرت نشست ما نيز در اطراف آن جناب نشستيم، ليكن چنان
مرعوب و مجذوب بوديم كه تو گويى مرگ بر سر ما سايه افكنده، نفس از كسى بيرون
نمىآمد. حضرت چوبى در دست داشت و آن را به زمين مىزد، ناگاه سر بلند كرد و دو يا
سه نوبت فرمود: پناه ببريد به خداوند از عذاب قبر .
سپس فرمود: بنده
مؤمن اگر در دنيا دل از دنيا كنده باشد و دلبستگيش همه به آخرت باشد در دم مرگ
فرشتگانى نورانى و سفيد روى با كفنهاى بهشتى و حنوطى از حنوط بهشت نازل مىشوند و
در چشمانداز مؤمن مىنشينند، بطورى كه مؤمن همه را مىبيند. آن گاه ملك الموت
فرود آمده در بالين او مىنشيند و مىگويد: اى جان پاك بيرون شو به سوى مغفرت
پروردگارت و رضوان او، پس جانش مانند آبى كه از دهان مشك فرو مىريزد بيرون