نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 6 صفحه : 392
راه خدا به كار برده و از آنها غرضى جز رضاى خدا
ندارند و خلاصه راهى كه در زندگى سلوك مىشود يا راهى است كه حق در آن پيروى
مىشود و يا راهى است كه هوا در آن متابعت مىگردد، و به عبارت ديگر يا راه خدا
است و يا راه فراموشى خدا.
و انبياء (ع)
چون به راه نخستين هدايت شدهاند و راه هواى نفس را پيروى نمىكنند از اين جهت
هميشه به ياد خدا هستند و در حركت و سكون خود جز او هدفى ندارند و در هيچيك از
حوائج زندگى به درگاه كسى جز درگاه او روى نمىآورند و غير در او درى از درهاى
اسباب را نمىكوبند. به اين معنا كه اگر هم متوسل به اسباب ظاهرى مىشوند و اين
توسل خداى را از يادشان نمىبرد و فراموش نمىكنند كه اين اسباب و سببيتشان از
خداى تعالى است نه اينكه بكلى اسباب را انكار نموده و براى آنها وجودى تصور نكنند
و يا سببيت آنها را انكار نمايند، زيرا آنها قابل انكار نيستند و بر خلاف فطرت و
ارتكاز انسانى است، بلكه به اسباب تمسك ميجويند و ليكن براى آنها استقلال
نمىبينند و براى هر چيزى موضع و اثرى قائلند كه خدا براى آن تعيين نموده.
و چون حال
انبياء (ع) اين بود كه گفتيم، و خلاصه اينكه، چون تمسكشان به خداوند حق تمسك بود
از اين جهت مىتوانستند چنين ادبى را در باره مقام پروردگار خود و جانب ربوبيت او
رعايت نموده و چيزى را جز براى خدا نخواهند و چيزى را جز براى او ترك نكنند و به
چيزى تمسك نجويند مگر اينكه قبل از آن و با آن و بعد از آن متمسك به خدا باشند، پس
هدف و غرض نهايى آنان در همه احوال خدا است.
روى اين بيان
مراد از اينكه فرمود:(إِنَّما أَشْكُوا بَثِّي وَ حُزْنِي إِلَى
اللَّهِ) اين خواهد بود كه اگر مىبينيد دائما به ياد يوسفم و از فقدانش
متاسفم، اين اسف دائمى من مثل اسف شما بر فقدان نعمت نيست، زيرا شما وقتى به فقدان
نعمتى دچار مىشويد از روى جهل شكايت نزد كسانى مىبريد كه مالك نفع و ضررى نيستند
و اما من تاسفم را از فقدان يوسف نزد خداوند به شكايت مىبرم، و اين شكايتم هم
درخواست امرى نشدنى نيست، زيرا من مىدانم چيزى را كه شما نمىدانيد.
[ادب در
دعاى يوسف صديق (ع) به هنگامى كه همسر عزيز مصر او را تهديد كرد و در كلام او پس
از ديدار پدر]
و نيز از
جمله ادعيه انبياء (ع) دعاى يوسف صديق (ع) است هنگامى كه همسر عزيز او را تهديد
نمود و گفت اگر آنچه مىگويم نكنى به زندانت مىاندازم:(رَبِّ
السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ وَ إِلَّا تَصْرِفْ
عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَ أَكُنْ مِنَ الْجاهِلِينَ)[1].
[1] اى پروردگار من! رفتن بزندان در نظرم بهتر و محبوبتر از آن
چيزى است كه اينان مرا بدان مىخوانند و اگر تو كمك نكنى و كيدشان را از من
نگردانى هواى نفسم مرا به اجابت دعوتشان متمايل مىسازد، آن گاه در زمره جاهلين
در خواهم آمد. سوره يوسف آيه 33.
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 6 صفحه : 392