نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 6 صفحه : 352
صورت مريم بود كما اينكه مفسرين هم اين حدس ما را
محقق دانستهاند، بلكه هم صورت مريم بوده و هم صورت طناب پاكيزهاى از پليديهاى
اصلى، آن گاه گفته: سبب اصلى پرستش مريم در شرق عزيز همين مطلب بوده است، و اين
حادثه تقريبا در حدود ده قرن قبل از مسيح رخ داده و برگشت اين فضيلت در حقيقت به
اين پيغمبر عظيم يعنى ايليا است. آن گاه گفته: و از همين جهت اجداد
كرملىها اولين طايفهاى بودهاند كه بعد از پيغمبران و شاگردان آنها به الوهيت
مسيح ايمان آوردهاند، و اولين طايفهاى بودند كه براى مريم بعد از عروج جان و تنش
به آسمان معبدها بپا كردند. [1] اين بود
شواهدى از كلمات علماى مسيحيت بر اينكه گفتيم بسيارى از ايشان مريم را نيز
مىپرستند و اگر اين مطالب را با اينكه طولانى بود از كتاب المنار نقل كرديم براى
اين بود كه خواننده محترم با دقت در آن از منطق علماى مسيحيت در اثبات پرستش مريم
اطلاع يافته و پارهاى از گزاف گوئيهاىشان را در دين مشاهده نمايد.
[نكاتى كه
در جواب عيسى (ع) به خداى تعالى در مقام تبرئه خود از شرك وزيدن نصارا نهفته است،
و حاكى از نهايت ادب بندگى او مىباشد.]
(قالَ سُبْحانَكَ ما يَكُونُ لِي أَنْ أَقُولَ ما لَيْسَ لِي بِحَقٍّ ...) اين آيه و
آيه بعدش جواب مسيح است از سؤالى كه از او شد، و همانطورى كه گفتيم آن جناب در
پاسخ خود ادب عجيبى بكار برده است، زيرا وقتى ناگهان و بدون انتظار از پروردگار
خود مىشنود كه نسبتى به ساحت مقدس او دادهاند كه سزاوار و لايق مقام قدس و ساحت
جلال و عظمت او نيست و آن نسبت عبارت است از اتخاذ مردم معبودها و شركا براى خداى
سبحان، لذا در آغاز سخن خداى خود را تسبيح و تقديس مىنمايد، آرى ادب عبوديت اقتضا
مىكند كه بنده در چنين موقعى پروردگار خود را از چيزهايى كه سزاوار نيست در باره
وى بشنود و يا تصور آن را به خود راه دهد تقديس نموده و او را از آن نسبتهاى
ناروا منزه سازد، چنان كه خود پروردگار هم در كلام خود، بندگان خود را به چنين
ادبى تاديب كرده و فرموده:(وَ قالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ
وَلَداً سُبْحانَهُ)[2].
و نيز
فرموده:(وَ يَجْعَلُونَ لِلَّهِ الْبَناتِ سُبْحانَهُ)[3].
مسيح (ع) پس
از تسبيح خداى تعالى چيزى را كه خداوند از انتسابش به وى پرسش نموده و آن اين بوده
كه به مردم گفته باشد غير از خدا، مرا و مادرم را هم دو معبود