responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 6  صفحه : 13

[معانى و موارد استعمال كلمه ولايت و مشتقات آن‌]

(إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا ...) راغب در كتاب مفردات گفته است ولاء (به صداى بالاى واو) و همچنين توالى به اين معنا است كه حاصل شود دو چيز يا بيشتر، از يك جنس و بدون اينكه چيزى از غير آن جنس حايل شود. اين معناى لغوى ولاء و توالى است، و گاهى اين لفظ به طور استعاره و مجاز در قربى استعمال مى‌شود كه آن قرب از جهات زير حاصل مى‌گردد.

1- قربى كه از جهت مكان حاصل ميشود و گفته ميشود: جلست مما يليه- نشستيم نزديكش .

2- قرب از جهت نسبت.

3- قرب از جهت دوستى و گفته مى‌شود: ولى فلان- دوست فلانى .

4- قرب حاصل از نصرت و گفته مى‌شود: ولى فلانا- يارى كرد فلان را .

5- از جهت اعتقاد. گفته مى‌شود: فلان ولى فلان- هم عقيده و هم سوگند اوست . و در معناى نصرت بطور حقيقت اطلاق مى‌شود و همچنين در معناى مباشرت در كار و اختيار دارى در آن، و گفته مى‌شود: فلان ولى لامر كذا- فلانى اختيار دار فلان كار است و بعضى از اهل لغت گفته‌اند: ولايت (به صداى پائين واو) و ولايت (به صداى بالاى آن) به يك معنا است، مانند دلالت و دلالت كه هر دو به يك معنا است، و حقيقت ولايت عبارتست از بعهده گرفتن كار، و منصوب شدن بر آن و ولى و مولى هر دو استعمال مى‌شوند در اين معنا، البته هم در معناى اسم فاعل آن، يعنى موالى (به كسر لام) و هم در معناى اسم مفعول آن يعنى موالى (به فتح لام) و به مؤمن گفته مى‌شود ولى اللَّه و ليكن ديده نشده كه بگويند مؤمن مولاى خداست، ليكن هم گفته مى‌شود اللَّه ولى المؤمنين و هم اللَّه مولا المؤمنين و نيز راغب مى‌گويد: اگر عرب گفت: ولى اگر ديدى كه خود بخود و بدون لفظ عن متعدى شد، بدانكه اقتضاى معناى ولايت را دارد و مقتضى است كه آن معنا در نزديك‌ترين مواضعش حاصل شود، مثلا اگر ديديد كسى گفت: وليت سمعى كذا يا گفت وليت عينى كذا يا گفت وليت وجهى كذا بدانكه مراد اينست كه گوش خود يا چشم خود يا روى خود را نزديك فلانى بردم، كما اينكه در قرآن هم بدون لفظ عن استعمال شده، مى‌فرمايد:

(فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضاها)[1] و نيز مى‌فرمايد:(فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ حَيْثُ ما كُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَكُمْ شَطْرَهُ)[2] و اگر ديدى كه با عن چه در ظاهر و چه در تقدير متعدى شد


[1] پس بزودى تو را بسوى قبله‌اى كه خوش آيندت باشد بر خواهيم گرداند.

[2] پس بگردان روى خود را بسوى بخشى از مسجد الحرام، و هر جا كه بوديد بايد روى خود به! جانب آن بگردانيد. سوره بقره آيه 14.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 6  صفحه : 13
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست