responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 5  صفحه : 639

[روايات ديگرى در مورد مراد از قومى كه در آيه آمده است‌]

ابو اسحاق ثعلبى در تفسير خود و به سند خود از زهرى و سعيد بن مسيب از ابى هريره روايت كرده كه گفت: رسول خدا 6 فرمود: جمعى از امت من در روز قيامت به سوى من باز مى‌گردند و مى‌خواهند در كنار حوض مرا ديدار كنند ولى آنها را راه نمى‌دهند و دورشان مى‌سازند، من مى‌گويم: اينها اصحاب من هستند، اصحاب من هستند، خطاب مى‌رسد تو نمى‌دانى كه بعد از رحلتت چه حوادثى پديد آوردند؟ اينها به سوى قهقراى جاهليت مرتد شدند[1]، اين بود گفتار صاحب مجمع البيان.

و اين گفته او در باره على (ع) تمام است و هيچ ترديدى در آن نيست و شكى نيست كه آن جناب روشن‌ترين مصداق براى آيه و اوصاف مذكور در آيه است، ليكن بحث در اين است كه آيا اين آيه با همه اطرافيان و اصحاب آن جناب كه در جنگ جمل و صفين در ركابش بودند، تطبيق مى‌كند يا خير؟ چون بسيارى از آن اصحاب وضع خود را دگرگونه كردند و اگر آيه شريفه، شامل همه آنان مى‌بود مى‌بايست آن افراد را استثناء مى‌كرد و چون در آيه هيچ استثنايى نيامده، نمى‌تواند شامل همه اصحاب آن جناب شود و خواننده محترم در بيان گذشته ما معناى آيه را فهميد.

و نيز در آن كتاب آمده كه از رسول خدا 6 روايت شده كه شخصى از معناى اين آيه پرسيد، حضرت دست به شانه سلمان نهاد و فرمود: اين است و اهل محل اين، آن گاه فرمود: اگر دين به ستاره ثريا آويزان باشد مردمى از ابناى فارس بدان دست مى‌يابند.[2] مؤلف: گفتارى كه در اين حديث هست همان است كه در حديث قبلى گفتيم، چون فارسيان زمان على (ع) داراى اوصاف مذكور در آيه نبودند مگر آنكه منظور اين باشد كه خداى تعالى بعدها از اين قوم مردمى كه داراى چنين اوصافى باشند مبعوث مى‌كند.

و نيز در همان كتاب است كه بعضى گفته‌اند: مراد از اين قوم اهل يمن است، چون داراى دلى نرم و قلبى رقيق‌ترند ايمان يمانى و حكمت يمانى معروف است و عياض بن غنم اشعرى گفته: وقتى اين آيه بر رسول خدا 6 نازل گرديد، رسول خدا 6 اشاره به ابى موسى اشعرى كرد و فرمود: آنان قوم اين مرد هستند.[3] مؤلف: اين معنا در تفسير الدر المنثور به چند طريق نقل شده‌[4]، اشكالى كه در اين روايت است همان است كه در دو روايت بالا گذشت.


[1] ( 1 و 2) مجمع البيان ج 3 و 4 ص 208.

[2] ( 1 و 2) مجمع البيان ج 3 و 4 ص 208.

[3] مجمع البيان ج 3 و 4 ص 208.

[4] در المنثور ج 2 ص 293- 292.

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 5  صفحه : 639
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست