responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 5  صفحه : 584

كه حكم خدا را نمى‌پذيرند، به اين بيان كه اگر اينها در ادعايشان (ايمان به خدا) صادق باشند بايد به آيات خدا يقين داشته باشند و كسانى كه به آيات خدا يقين دارند قطعا منكر اين هستند كه حكم كسى بهتر از حكم خداى سبحان باشد.

اين را هم بايد دانست كه در اين آيات كه تفسير شد، چند التفات به كار رفته، التفاتى از تكلم وحده من و يا تكلم مع الغير ما به غيبت و به عكس، يعنى از غيبت به تكلم وحده و مع الغير، در يك جا خداى تعالى را غايب به حساب آورده بود و مى‌فرمود:(إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ) دنبالش خدا را متكلم مع الغير به حساب آورد و فرمود:(إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ)، يك جا علماى يهود را غايب به حساب آورده و فرموده:(بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتابِ اللَّهِ) دنبالش همانان را حاضر و مخاطب قرار داده و مى‌فرمايد: و اخشون و همچنين التفاتهايى ديگر كه از آن التفاتها آنچه كه خداى تعالى غايب به حساب آمده، منظور اين بوده كه مطلب و دستور را بزرگ و با اهميت معرفى كند، به خاطر اينكه دستور از ناحيه اللَّه تعالى است و آنچه كه بطور متكلم وحده آمده، منظور اين بوده كه خداى تعالى مطلب را به خودش به تنهايى نسبت دهد و بفهماند كه هيچ ولى و شفيعى در اين مطلب دخالت ندارد، تا اگر مطلب تشويق باشد، شنونده بفهمد اين خداى تعالى است كه دارد تشويق مى‌كند و يا خط نشان مى‌كشد و او بزرگوارتر از آن است كه به وعده خود وفا نكند بلكه بزرگتر از همه وفا كنندگان به عهد است و اگر تهديد باشد شنونده بيشتر دچار وحشت شود، چون فكر مى‌كند تهديد كننده خداى تعالى است و هيچ ولى و شفيعى نمى‌تواند تهديد او را بر دارد چون امر به دست خود او است و او هر واسطه‌اى را نفى و هر سببى را طرد كرده، (دقت بفرمائيد) و اگر بخواهيد مطلب روشن‌تر شود، به بعضى از مباحث گذشته نيز سرى بزنيد.

بحث روايتى‌

[قضيه گفتگوى ابن صوريا (از احبار يهود) با رسول اللَّه 6 در ذيل آيه: (لا يَحْزُنْكَ ...) ]

در مجمع البيان در تفسير آيه:(يا أَيُّهَا الرَّسُولُ لا يَحْزُنْكَ الَّذِينَ يُسارِعُونَ فِي الْكُفْرِ ...)، از امام باقر (ع) روايت آورده كه فرمود: زنى از اشراف خيبر با مردى از اشراف همان قبيله زنا كرد و هر دو هم محصن بودند، يعنى هم زن شوهر داشت و هم مرد همسر داشت احبار يهوديان از سنگسار كردن آن دو به خاطر اينكه از اشراف بودند كراهت داشتند، نامه‌اى به يهوديان مدينه نوشتند كه از پيامبر اسلام حكم اين مساله را بپرسند به اين اميد كه حكم اسلام آسان‌تر از حكم تورات- كه سنگسار است- باشد، سر انجام عده‌اى از يهوديان مدينه‌

نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی    جلد : 5  صفحه : 584
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست