نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 5 صفحه : 461
بحث روايتى [ (رواياتى در مورد شان نزول آيات
گذشته)]
در در
المنثور در ذيل آيه:(يا أَهْلَ الْكِتابِ قَدْ جاءَكُمْ رَسُولُنا
يُبَيِّنُ لَكُمْ كَثِيراً ...)[1] آمده كه ابن
ضريس و نسايى و ابن جرير و ابن ابى حاتم و حاكم كه وى سند حديث را صحيح دانسته-
همگى از ابن عباس روايت كردهاند كه گفت: كسى كه به مساله سنگسار كردن زنا كار كفر
بورزد ندانسته به قرآن كفر ورزيده، براى اينكه خداى تعالى به اهل كتاب فرموده:(يا أَهْلَ الْكِتابِ قَدْ جاءَكُمْ رَسُولُنا يُبَيِّنُ لَكُمْ كَثِيراً مِمَّا
كُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْكِتابِ)، و رجم يكى از احكامى بود كه علماى
اهل كتاب از مردم پنهانش كردند.
مؤلف: اين
گفتار ابن عباس اشاره است به مطلبى كه در تفسير آيه:(يا
أَيُّهَا الرَّسُولُ لا يَحْزُنْكَ ...)[2] خواهد آمد
كه چگونه يهوديان حكم رجم را در عهد رسول خدا 6 پنهان كرده بودند، و رسول خدا
6 آن را افشاء نمود.
و در تفسير
قمى، در ذيل آيه:(يُبَيِّنُ لَكُمْ عَلى فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ
...) آمده كه امام باقر (ع) فرمود: يعنى انقطاع و تعطيل شدن رسالت و
نيامدن رسولان .[3] و در كافى
به سند خود از ابى حمزه ثابت بن دينار ثمالى و ابى الربيع روايت كرده كه گفتند
سالى با امام باقر (ع) به سفر حج رفتيم، سالى بود كه هشام بن عبد الملك نيز به حج
آمده بود، و نافع غلام آزاد شده عمر بن خطاب با او بود، وقتى نظرش به امام باقر
(ع) افتاد كه در ركن كعبه نشسته و مردم دورش جمع شدهاند به هشام گفت: اى امير
المؤمنين آيا مىدانى اين شخص كيست كه اين چنين مردم پيرامونش را گرفتهاند؟ گفت:
اين پيغمبر
اهل كوفه است، اين محمد بن على است، نافع گفت شاهد باش كه هم اكنون مىروم و
مسائلى از او مىپرسم كه در جواب بماند چون مسائلى است كه پاسخ آن را جز پيغمبر و
يا وصى پيغمبر كسى نمىداند، هشام گفت برو بلكه بتوانى خجالت زدهاش كنى.
نافع نزديك
آمد بطورى كه دست به شانههاى مردمى كه نشسته بودند گذاشته خود را جلو كشيد و گفت
اى محمد بن على من از تورات و انجيل و زبور و فرقان آگاهى دارم، حلالها