نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 5 صفحه : 425
گفت كه در آخر، شروع به دست كارى در قرآن و سنت
كرده، فلسفه را بر قرآن تطبيق نموده و به دو فرقه اشاعره و معتزله تقسيم شدند، و
سپس صوفيه پيدا شد و آنان و پيروانشان خود را از كتاب و سنت بى نياز پنداشتند، و
امر به همين منوال بود تا در قرن سيزدهم هجرى چنين و چنان كردند، همه اينها مطالبى
است كه تاريخ قطعا آن را رد مىكند و ما ان شاء اللَّه به زودى بطور اجمال به اين
بحث تاريخى مىپردازيم.
[خلط فاحشى
كه اين گوينده بين فلسفه و كلام مرتكب شده است]
علاوه بر
اينكه در اين بيان بين كلام و فلسفه خلطى فاحش مرتكب شده، براى اينكه موضوع بحث
فلسفه چيز ديگرى است، و موضوع بحث كلام چيز ديگر، فلسفه بحثش در پيرامون حقائق است
و استدلالش نيز با برهان است، كه از مقدماتى مسلم و يقينى تركيب مىيابد، ولى علم
كلام بحثش اعم از مسائل حقيقى و اعتبارى است، و استدلالى هم كه مىكند به ادلهاى
است كه اعم از يقينى و غير يقينى است، پس بين اين دو فن از زمين تا آسمان فرق هست،
و اصلا چگونه تصور مىشود كه يك دانشمند كلامى در اين صدد بر آيد كه فلسفه را بر
قرآن تطبيق دهد؟ علاوه بر اينكه متكلمين از روزى كه اولين فردشان در اسلام پيدا شد
تا امروزى كه ما زندگى مىكنيم همواره در ضديت و دشمنى با فلاسفه و عرفا بودند، اين
كتابها و رسالههاى متكلمين است كه شاهد صدق بر مشاجراتى است كه با فلاسفه
داشتهاند.
و شايد مدرك
اين شخص در اين نسبتى كه داده گفتار بعضى از مستشرقين بوده كه گفته است (منتقل شدن
فلسفه از يونان به سرزمينهاى مسلمان نشين باعث پيدا شدن علم كلام شده)، نه اينكه
خود اين آقا آراى فلاسفه و متكلمين را بررسى كرده باشد، دليلش اين است كه وى اصلا
معناى دو كلمه كلام و فلسفه را نفهميده و متوجه نشده كه
غرض اين دو فن چيست؟ و چه عواملى باعث پيدا شدن علم كلام شد؟ همينطورى تيرى به
تاريكى انداخته.
و از آن
كلامش عجيبتر اين است كه بعد از آن قسمت گفته فرق بين كلام و فلسفه اين است كه
علم كلام در صدد اثبات مبدأ و معاد در چهار چوب دين است (بدون اينكه اعتنايى به
عقل و احكام آن داشته باشد)، و فلسفه پيرامون همين موضوعات بحث مىكند، اما در
چهار چوب احكام عقلى، (حال چه اينكه با عقائد دينى سازگار باشد يا نباشد)، آن گاه
همين معنا را دليل گرفته بر اينكه افتادن در راه منطق و فلسفه افتادن به راهى است
كه ضد دين و مناقض با شريعت است، اين بود قسمت ديگرى از گفتار وى كه در آن فساد را
بيشتر كرده، براى اينكه آنها كه اهل خبره هستند همه مىدانند كه هر كس در فرق بين
دو علم كلام و فلسفه اين مطلب را آورده و منظورش اين بوده كه اشاره كند به اينكه
قياسهايى كه در بحثهاى كلامى اتخاذ و به آن استدلال مىشود قياسهايى جدلى است،
يعنى از مركباتى مسلم (و به
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 5 صفحه : 425