نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 5 صفحه : 30
[وظيفه مؤمنين در مواجهه با شايعات، ارجاع آنها
به رسول 6 و اولى الامر است]
(وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ،
لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ) در اينجا برگرداندن
به خداى تعالى را ذكر نكرد، با اينكه در آيات قبل آن را ذكر كرده و فرموده بود:(فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ)[1] و اين بدان جهت بوده
كه رد مذكور در آنجا رد حكم شرعى مورد اختلاف است، كه غير از خدا و
رسول، كسى در آن دست ندارد.
و اما
رد مذكور در اينجا رد آن خبرى است كه به وسيله شايعه سازان در
بين مسلمانان منتشر مىشد (كه حال يا مربوط با منيت بود و يا مربوط به ترس) و معنا
ندارد كه رد در اين جا نيز همان رد در آن جا باشد (يعنى
منظور رد به خداى تعالى و كتاب او باشد)، چون مساله شايعه مربوط به
رسول و به اولى الامر است كه اگر مردم اين مساله را به آنان برگردانند، آن حضرات
مىتوانند استنباط نموده و به مردمى كه مساله را به ايشان رد
كردهاند، بفرمايند: كه اين شايعه، صحيح يا باطل است و راست يا دروغ است.
پس مراد از
علم در اين جا تميز و تشخيص است يعنى تشخيص حق از باطل و راست از دروغ، نظير علم
در جمله:(لِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَخافُهُ بِالْغَيْبِ)[2] و در جمله:(وَ لَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ لَيَعْلَمَنَّ
الْمُنافِقِينَ)[3].
كلمه:
استنباط به معناى استخراج نظريه و رأى از حال ابهام به مرحله تميز و شناسايى
است و اصل اين كلمه از نبط گرفته شده، چون كلمه نبط با
فتح نون و با به معناى اولين دلو آبى است كه از چاه بيرون مىآيد و بنا بر اين
ممكن است كلمه: استنباط وصف باشد براى رسول و أولى الامر: به اين معنا
كه آن حضرات پيرامون شايعه تحقيق مىكنند و آنچه حق و صدق است، از چاه ابهام بيرون
مىكشند و نيز ممكن است وصف باشد براى همينهايى كه خبر را به آن حضرات
رد مىكنند، چون خود آنان نيز با اين عمل خود حق و صدق را استنباط كرده و به
آن پى بردهاند.
پس برگشت
معناى آيه بنا بر احتمال اول به اين است كه: اگر مردم، آن شايعه را به رسول
و أولى الامر كه از جنس خود آنان هستند برگردانند، آن رسول و آن ولى امرى كه مردم
استنباط را از او خواستهاند، حقيقت مطلب را مىفهمد يعنى صواب و موافق صلاح بودن
آن را