نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 4 صفحه : 564
نامطلوب مىخورند.
و مراد از
كلمه (كافرين)، معناى لغوى آن است، كه همان پوشاندن است، چون افراد بخيل نعمتى را
كه خدا به آنان داده مىپوشانند، معناى معروف كفر- بى دينى- نيز از همين معناى لغوى
گرفته شده، چون كفار حق را مىپوشانند.
(وَ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ رِئاءَ النَّاسِ ...) يعنى اگر
انفاق مىكنند به منظور نشان دادن به مردم مىكنند، و در اين آيه شريفه دلالت بر
اين معنا است كه ريا در انفاق- و يا در هر كارى ديگر- شرك به خدا است، و ريا كارى
كشف مىكند از اين كه رياكار ايمانى به خدا ندارد، زيرا اعتمادش به ديدگاه مردم، و
خوشايند آنان از عمل او است، شرك از جهت عمل نيز هست، براى اينكه ريا كار از عمل
خود ثواب آخرت را نمىخواهد، بلكه تنها نتايج سياسى كه انفاقش براى دنيايش دارد
مىخواهد، و آيه شريفه اين دلالت را هم دارد كه ريا كار قرين شيطان است، و چه قرين
بدى است.
(وَ ما ذا عَلَيْهِمْ لَوْ آمَنُوا ...) اين جمله استفهامى
براى تاسف و يا تعجب است، و اين آيه بما مىفهماند خوددارى كردن از انفاق در راه
خدا ناشى از نداشتن ايمان به خدا و روز جزا است، و اگر انسان فكر مىكند چنين
ايمانى دارد، اشتباه كرده، ايمانش واقعى نيست، صرفا پوستهاى ظاهرى است.
(وَ كانَ اللَّهُ بِهِمْ عَلِيماً) اين جمله زمينه چينى است براى بيانى
كه در آيه بعدى آمده، و مناسبتر با معناى اين جمله آن است كه جمله حال بوده باشد،
هر چند كه علماى نحو اجازه ندادهاند، و گفتهاند جمله حاليه اگر با فعل ماضى آغاز
شده باشد بايد حرف (قد) بر سر آن فعل باشد، مثلا بگوئيم:
(رايت زيدا و
قد كان راكبا-، زيد را ديدم در حالى كه سوار بود).
(إِنَّ اللَّهَ لا يَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّةٍ) كلمه (مثقال) به
معناى وزن است، و كلمه (ذره) به معناى كوچكترين مورچه قرمز است، و يا به معناى تك
غبارى است كه در هوا معلق است، و به چشم ديده نمىشود، (مگر وقتى كه در ستون نورى
كه از پنجره به داخل اطاق تابيده قرار بگيرد)، و كلمه (مثقال ذرة) نماينده مفعول
مطلق و قائم مقام او است، و تقدير جمله ان اللَّه لا يظلم ظلما يعدل مثقال
ذرة وزنا است، يعنى خدا ظلمى نمىكند كه حتى معادل سنگينى و وزن يك ذره
باشد.
(وَ إِنْ تَكُ حَسَنَةً ...) كلمه (حسنه) هم به رفع- صداى پيش- قرائت شده
و هم به نصب،- صداى بالا-
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 4 صفحه : 564