نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 4 صفحه : 490
از تابعين از فقهاى حجاز و يمن و غير ايشان
مخالفت نموده، حتى مثل ابن جريح كسى كه خود يكى از ائمه حديث است، آن قدر در متعه
گرفتن مبالغه داشت، كه هفتاد زن را متعه گرفت (به ترجمه ابن جريح در كتاب تهذيب
التهذيب و ميزان الاعتدال مراجعه فرمائيد)، و مثل مالك امام مالكىها يكى از امامان
چهارگانه حديث، (براى آگاهى بيشتر از اقوالى كه در باب متعه هست و بحثهاى فقهى و
كلامى، به كتبى كه اساتيد فن از قدما و متاخرين و مخصوصا كتبى كه در عصر حاضر بعضى
از اهل نظر در خصوص اين مساله نوشتهاند مراجعه كنيد).
با اين حال
متاخرين از اهل تفسير به كلى مساله متعه را مسكوت گذاشته، آيه متعه را به نكاح
دائم تفسير كردهاند، البته خواستهاند چنين كنند، ولى مگر ممكن است؟ و از مساله
متعه تنها گفتهاند: سنتى بوده كه رسول خدا 6 آن را باب كرد، و سپس به وسيله
حديث خود آن جناب نسخ شد، و سپس در اين اواخر در صدد بر آمدند بگويند اصلا متعه
يكى از انواع زناى جاهليت بوده، و رسول خدا 6 يكى دو بار آن را جايز كرد و در
آخر براى ابد از آن نهى فرمود، تا اينكه نوبت رسيد به همين آقاى اخير كه بگويد
اصلا متعه زنايى است جاهلى محض، و اصلا در اسلام وارد نشده، الا آنچه كه در كتب شيعه
آمده، و خدا داناتر است، كه از اين به بعد بر سر مساله متعه چه بياورند.
و يكى از
سخنان عجيبى كه در مورد متعه گفته شده سخن زجاج است، كه در ذيل آيه متعه گفته است:
قومى در معناى اين آيه مرتكب غلط بسيار بزرگى شدهاند، چون بسيار جاهل بودهاند، و
آن اين است كه جمله(فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ) نظر به متعه
دارد، متعهاى كه اهل علم همه اجماع دارند بر اينكه حرام است، آن گاه اضافه كرده
كه معناى استمتاع همان نكاح است، و من متحيرم كه كجاى گفتار زجاج را اصلاح كنم،
آيا به اين قسمتش بپردازم، كه امثال ابن عباس و ابى و غيره را جاهل به علم لغت
دانسته؟ و يا اين ادعايش را كه هر كس متعه را حرام بداند عالم است، و همه علما بر
حرمت آن اجماع دارند؟، و يا اين دعويش را كه خود را اهل خبره به لغت مىداند، و در
عين حال استمتاع را به معناى نكاح گرفته است!.
بحث علمى [
(در باره انتقال نسب و قرابت از طريق زنان، در اسلام)]
رابطه نسب و
خويشاوندى- يعنى همان رابطهاى كه يك فرد از انسان را از جهت ولادت و اشتراك در
رحم به فرد ديگر مرتبط مىسازد،- اصل و ريشه رابطه طبيعى و تكوينى در پيدايش شعوب
و قبائل است، و همين است كه صفات و خصال نوشته شده در خونها را با
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 4 صفحه : 490