نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 4 صفحه : 473
به تو دارم، در پاسخ گفت صبح و شام مرحبا به خير
خواه، گفتم: امت تو چهار عيب از تو مىگيرند، مىگويد وقتى اين را شنيد چانه خود
را روى نوك چوبدستيش گذاشت، و نوك ديگر چوب را روى رانش قرار داد، و سپس گفت: بگو
(ببينم آن چهار عيب چيست)، گفتم مىگويند تو عمره را در ماههاى حج حرام كردهاى،
با اينكه نه رسول خدا 6 آن را تحريم كرده بود و نه ابو بكر، و چنين عمرهاى حلال
است؟ گفت چگونه حلال است با اينكه اگر در ماههاى حج عمره به جاى آوردند آن را مجزا
از حج خود مىپندارند،- و ديگر حج واجب را انجام نمىدهند، و مكه در ايام حج مانند
پوست تخم مرغى كه جوجهاش در آمده باشد خالى از زوار مىشود، با اينكه حج بهايى
است از بهاء اللَّه و من درست فهميدهام.
گفتم و
مىگويند كه تو متعه زنان را حرام كردهاى، با اينكه خداى تعالى آن را حلال كرده
بود، و ما با يك مشت- پول و يا خرما و يا چيز ديگر- از زنان بهرهمند مىشديم، و
بعد از چند روز هم جدا مىشديم- خلاصه نه از نظر هزينه ازدواج در مضيقه بوديم، و
نه از نظر پاى بندى به آن- عمر در جواب گفت رسول خدا 6 متعه را در زمانى حلال
كرد كه ضرورت در كار بود-، مردم دسترسى به زن دائم نداشتند- ولى امروز مردم در
وسعت قرار گرفتهاند، و آن روز هم كسى از مسلمانان به اين حكم عمل نكرد من كسى را
سراغ ندارم كه آن روز و يا حتى اين روزها به اين حكم عمل كرده باشد، تازه امروز هم
مىتوانند با يك مشت- از چه و چه- از زنان بهره بگيرند، و بعد از سه روز هم از او
جدا شوند اما با عقد دائمى و طلاق، پس رأى من درست است.
مىگويد: به
او گفتم تو كنيز حامله مردم را به محضى كه وضع حمل كند آزاد مىسازى، بدون اينكه
صاحب كنيز آن را آزاد كند،- با اينكه به حكم لا عتق الا فى ملك ، تنها
مالك مىتواند برده خود را آزاد كند-، در پاسخ گفت من به طفيل حرمتى كه مولود دارد
و آزاد است مادرش را هم حرمت دادم، و من جز خير اراده نكردهام، و اگر خلاف شرع
باشد استغفار مىكنم.
گفتم شكايت
ديگرى كه از تو دارند اين است كه تو رعيت را از خود رم مىدهى و طرد مىكنى، و با
خشونت راه مىبرى- در اينجا عمران مىگويد: چوب دستى را از روى رانش برداشت، و دست
ديگر خود را تا به آخر آن كشيد، و از در افتخار كه رسم عرب است گفت من كسى هستم كه
در جنگ قرقرة الكدر در رديف رسول خدا 6 سوار بر شتر بودم، پس به خدا سوگند من
خلاف سيره او عمل نمىكنم، چيزى كه هست در برابر مردم قيافه مىگيرم، كه از من
حساب ببرند، و گرنه چون شبانى هستم كه شتر را رها مىكنم تا
نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 4 صفحه : 473