نام کتاب : ترجمه تفسیر المیزان نویسنده : علامه طباطبایی جلد : 4 صفحه : 471
و در محاضرات راغب آمده كه عبد اللَّه بن زبير،
عبد اللَّه بن عباس را ملامت مىكرد كه تو چرا متعه را حلال مىدانى، او در پاسخ
مىگفت برو از مادرت بپرس، كه ازدواج تو با پدرم چگونه بود- چگونه مجمر عروسى تو و
پدرم را دود كردند- عبد اللَّه بن زبير از مادرش پرسيد او گفت من تو را جز در عقد
متعه نزائيدم[1].
و در صحيح
مسلم از مسلم القرى روايت آورده كه گفت: من از ابن عباس مساله متعه را پرسيدم، گفت
هيچ اشكالى ندارد، و عبد اللَّه زبير از آن نهى مىكرد، ابن عباس براى تاييد فتواى
خود مىگفت اين مادر عبد اللَّه بن زبير زنده است، و دارد شهادت مىدهد بر اينكه
رسول خدا 6 متعه را اجازه داد، برويد از او بپرسيد، مسلم القرى مىگويد: ما به
خانه او- يعنى مادر عبد اللَّه زبير و دختر ابى بكر- رفتيم، و زنى تنومند و نابينا
ديديم، در جواب ما گفت: رسول خدا 6 عمل متعه را تجويز كرد[2].
مؤلف قدس
سره: شاهد اين حال و وضعى كه حكايت شده گواهى مىدهد بر اينكه سؤال مسلم القرى از
متعه زنان بوده، نه متعه حج، روايات ديگر نيز اين روايت را همين طور تفسير
كردهاند.
[تحريم
متعه به وسيله عمر بن خطاب]
و در صحيح
مسلم از ابى نضره روايت شده كه گفت: من نزد جابر بن عبد اللَّه بودم، كه مردى
ناشناس وارد شد، و گفت ابن عباس و ابن زبير بر سر مساله متعه زنان و متعه حج
اختلاف دارند، جابر گفت ما اين دو متعه را در زمان رسول خدا 6 انجام مىداديم،
تا آنكه عمر ما را از آن نهى كرد، و ديگر انجام نمىدهيم[3].
مؤلف قدس
سره: به طورى كه نقل شده اين روايت را بيهقى[4]
نيز در سنن خود آورده، و اين معنا در صحيح مسلم در سه جا به الفاظ و عباراتى مختلف
آمده، در بعضى از آنها آمده كه جابر گفت. همين كه عمر زمام خلافت را به دست گرفت،
گفت: خداى تعالى براى پيغمبرش هر چه را خواست و به هر مقدار كه خواست حلال كرد،
ولى من حكم مىكنم به اينكه ديگر حج تمتع نكنيد، و بين عمره و حج از احرام در
نياييد، بلكه حج و عمره را تمام كنيد، آن طور كه خداى تعالى دستور داده، و از نكاح
اين زنان- لا بد منظورش زنانى است كه متعه مىشدند- دست برداريد احدى از شما را به
اين جرم كه زنى را به مدت نكاح كرده نزد من نياورند، مگر آنكه سنگسارش كنم.